اماوقتی کلمات میتونن مثل چاقوی جراحی، درون انسان رو بشکافن، چه نیازی به مشت زدن هست؟ زخمهای جسمی خوب میشن، نه؟ اما وقتی اعتماد به نفس و عزت نفست به هیچ بدل بشه، خیلی زمان میبره تا مداوا بشه.
n re
آدمها خیلی چیزها را در لایههای زیرین وجود خود پنهان میکنند. هیچکس واقعآ کس دیگر را نمیشناسد ـــ مگر آن که با او زیر یک سقف زندگی کند.
n re
میگوید: «آفرین دختر خوب.» و من دلم میخواهد فریاد بزنم.
من دختر خوب نیستم ـــ من یک زنم. زنی که حق انتخاب دارد. زنی که به هیچ وجه احمق نیست!
n re
ضعیف، بله. من خیلی وقت است که ضعیف شدهام.
n re
شما به زندگی مردم نگاه میکنین و فکر میکنین چه شغل عالیای دارن، چه ازدواج خوبی کردن و چهقدر خوشحالن اما شما فقط چیزی رو میبینین که اونا میخوان. وقتی مردم ازتون میپرسن حالتون چهطوره، ناخودآگاه جواب میدین که خوبین، مگه نه؟ هیچکس نمیخواد به شکایتهای شما در مورد مسائل کوچیک و پیشپاافتاده زندگیتون گوش کنه. پس از کجا میشه فهمید کسی راضیه یا راضی نیست؟
n re
گاهی اوقات، اگه از فکر کردن در مورد مشکلی دست برداریم، جواب برامون روشن میشه.
n re
اصلا یک قاتل چه شکلی است؟ به نظر نمیرسد چنین کسی قصدش را روی پیشانیاش خالکوبی کرده باشد که بتوان او را به آسانی تشخیص داد. قاتلها به هر شکل و شمایلی میتوانند باشند.
n re
هیچ کس کامل نیست، مگه نه؟»
n re
آدم وقتی خیلی دلش چیزی را میخواهد، راحتتر میتواند به خودش دروغ بگوید.
AS4438
اماوقتی کلمات میتونن مثل چاقوی جراحی، درون انسان رو بشکافن، چه نیازی به مشت زدن هست؟
AS4438