بریدههایی از کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند
۴٫۰
(۸۰)
چه کسی اولین بار از واژهٔ سلول به جای قفس استفاده کرده است. حتمآ در یک برههٔ زمانی، بشریت نیازمند چنین تغییری بوده است
n re
گویی از میان رویاها بیرون آمده بود
n re
چرا باید وقتی هنوز زخمی است، هنوز خونریزی دارد، بار سنگین بخشیدن را تحمل کند؟
HeLeN
مادر که همانجا دراز کشیده بود، گفت: «حالا گوش کنین. این برای زندگیتون یه درس واقعیه. آره، ما گیر افتادیم اما چی کار کردیم؟ ازش طنز ساختیم و خندیدیم. خواهرا و دخترایی که با هم دوستن، باید اینطوری باشن. حتی وسط گلولای باید پشت همدیگه رو داشته باشن. بهخصوص، وسط گلو لای.»
HeLeN
دیگر رویای پرواز با عقابها را در سر نداشت. شاید وقتی کسی غذایش را از خاک تأمین میکند، قوهٔ تخیلش به تخیل بزرگسالی تنزل پیدا میکند.
HeLeN
بقیهٔ روز، اصلا دهانش را باز نکرد. حتی وقتی معلم از او سوالی پرسید، ساکت نشست. نظرش این بود که قرار است او از آنها چیزی یاد بگیرد نه آنها از او. با خودش فکر کرد واسه چی یه کاری کنم که بهم بخندن؟
HeLeN
وقتی به مشکلی برخوردی، رهایش کن. هیچ کاری انجام نده.
paria1370
با مصائب زندگی چهرهها تغییر میکنند اما چشمها همان پنجرههای همیشگی هستند که به درون باز میشوند.
Helia
من که هستم که بخواهم چیزی بگویم؟ من هم با او رفتار بهتری نداشتم. من زیر قولم زدم، حتی شجاعتش را نداشتم با او قطع رابطه کنم.
elnaz_21
با مصائب زندگی چهرهها تغییر میکنند اما چشمها همان پنجرههای همیشگی هستند که به درون باز میشوند
mary
«حالا گوش کنین. این برای زندگیتون یه درس واقعیه. آره، ما گیر افتادیم اما چی کار کردیم؟ ازش طنز ساختیم و خندیدیم. خواهرا و دخترایی که با هم دوستن، باید اینطوری باشن. حتی وسط گلولای باید پشت همدیگه رو داشته باشن. بهخصوص، وسط گلو لای.»
mary
انسان وقتی منزوی، درمانده یا تک و تنها میشود، به آن غرایزی پناه میبرد که هدفشان به طور مستقیم ادامهٔ بقاست: سریع و دقیق. این غرایز همیشه برگ برنده خواهند بود چرا که بیشتر از ژنهای معتدلتر، از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. این یک اصل اخلاقی نیست بلکه یک محاسبهٔ ریاضی ساده است. کبوترها هم بین خودشان، به اندازهٔ شاهینها جنگ میکنند.
mary
با مصائب زندگی چهرهها تغییر میکنند اما چشمها همان پنجرههای همیشگی هستند که به درون باز میشوند.
Ailin_y
با مصائب زندگی چهرهها تغییر میکنند اما چشمها همان پنجرههای همیشگی هستند که به درون باز میشوند.
Ailin_y
اما برای او، خود را به مخاطره افکندن بود و قصدش این بود که از آن سالم بیرون بیاید، بر چیزی پیروز شود و رنج درونش را از میان ببرد.
Ailin_y
هزاران هزار برگ زرد چنار را از شاخه جدا و در آسمان پراکنده کرد. برگهای پاییزی نمیافتند، پرواز میکنند. آنها بدون هیچ عجلهای این طرف و آن طرف میروند. این تنها شانس آنها برای پرواز کردن است. برگها در حالی که نور خورشید را منعکس میکردند، میچرخیدند، معلق میماندند و با جریان باد تکان میخوردند.
بهروز ت
او در دنیای زیستشناسی به دنبال پاسخی به این پرسش بود که در چه صورت یک مادر فرزندش را رها میکند.
رها
پدرش بارها به او گفته بود مرد واقعی کسی است که بدون آنکه خجالت بکشد، گریه کند، شعر حفظ باشد، اپرا را با روحش حس کند و برای دفاع از یک زن، هر کاری لازم است، انجام بدهد.
رها
«هرگز دستکم مگیر
قلب را، که قادر است کارهایی بکند
که ذهن تصورش را نمیکند.
قلب به همان خوبی که احساس میکند، فرمان میدهد.
وگرنه، تو چطور میتوانی توصیف کنی راهی را که من برگزیدم، که تو برگزیدی راه طولانیای که این مسیر همراه داشت؟»
Farhadmarch
برای شکست دادن تنهایی تا چه حد باید معامله کرد؟
Farhadmarch
حجم
۳۵۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۳ صفحه
حجم
۳۵۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۳ صفحه
قیمت:
۱۳۷,۵۰۰
۹۶,۲۵۰۳۰%
تومان