بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیاده روی با خانم میلی | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب پیاده روی با خانم میلی اثر تامارا باندی

بریده‌هایی از کتاب پیاده روی با خانم میلی

امتیاز:
۴.۳از ۱۸ رأی
۴٫۳
(۱۸)
وقتی مامان‌بزرگ آن منظره را دید، دعوایم کرد. «بعضی وقت‌ها از خودم می‌پرسم که آخه چی تو کلهٔ توئه؟!» و قبل از این‌که به خانه برگردد، گفت: «لنگهٔ باباتی.»
melina
می‌گفتی هیچ رنگین‌کمانی به رین‌بو نمی‌آید. ولی من با این حرفت مخالفم. بعضی وقت‌ها که دنیا تیره‌وتار می‌شود، خود تو باید مثل رنگین‌کمان بدرخشی.
زینب سادات رضازاده
شاید همه‌مون نیاز به کسی داریم که داشته‌هامون رو باهاش شریک بشیم.
Dayan
«یاد گرفتم که عصبانی یا ناراحت شدن اشکالی نداره ولی بعد از این‌که ناراحت و عصبانی شدی، باید حواست رو جمع کنی. باید یه قدم برگردی عقب، از چیزی که ناراحتت می‌کنه فاصله بگیری و ببینی چی رو می‌تونی تغییر بدی و چی رو نمی‌تونی.»
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
آدم هیچ‌وقت اون‌قدر پیر نمی‌شه که یه ذره هم ناراحت نشه. ولی اگه شانس بیاری، یه روز اون‌قدر باهوش می‌شی که خودت رو توی موقعیت‌های به این دردناکی قرار ندی
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱

حجم

۱۵۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۵۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۵۲,۰۰۰
۲۶,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد