بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مثل بیروت بود | صفحه ۱۲ | طاقچه
کتاب مثل بیروت بود اثر زهرا اسعد بلنددوست

بریده‌هایی از کتاب مثل بیروت بود

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۹۳ رأی
۴٫۴
(۱۹۳)
از شنیدن نام‌هایی که گفت متعجب شدم؛ افرادی سرشناس در دنیای هنر و سیاست بودند. حالا دلیل آن بچه‌زایی‌ها در بلاد اجنبی و حرف‌های معنادار را می‌فهمیدم؛ پس آن‌ها سربازان گمنام دشمن بودند و بندهٔ پول، اما به چه قیمتی؟
135!
راست می‌گفت؛ اینجا سوریه نبود و این ملت سرد و گرم روزگار را چشیده بودند.
135!
ایستاد. کوله را روی دوشش انداخت. نگاهی به چشمانم کرد. می‌گن یه میمون رو با بچه‌اش انداختن تو قفس، بعد زیر قفس آتش روشن کردن و گذاشتن کف قفس حسابی داغ شه. اولش میمونه، بچه‌ش رو روی دست گرفت و هی این پا و اون پا کرد. تا اینکه داغی به جایی رسید که دیگه قابل تحمل نبود. میمونه هم بچه‌اش رو گذاشت کف قفس و روش ایستاد. زهراخانم، حکایت من و آقازاده‌های خارج‌نشینی شبیه به من حکایت همون بچه میمون بیچاره‌ست.
سادات
اون‌وقت تو این وسط چه کاره‌ایی؟ یه جاسوس؟ یه خائن؟ کش و قوسی به چانه‌اش داد. تبسمی نحیف کنج لبش نشست. یه آقازادهٔ دوتابعیتی. این یعنی تعهد داشتن به حفظ منافع کشوری که دوست‌مان نبود، یعنی فاجعه.
سادات
تک‌تک آدم‌های این مملکت، همه می‌دونن کی داره راست می‌گه و کی دروغ. همه می‌دونن که کیا چهارگوشهٔ سفرهٔ انقلاب رو به نام خودشون قبضه کردن. همه می‌دونن این گرونی‌ها و آشوب‌ها اتفاقی نیست. همه می‌دونن آقاها این طرف مرگ بر آمریکا می‌گن، آقازاده‌ها اون طرف درود. همه می‌دونن اما مگه مهمه؟! نه... نه، تا وقتی که سندی برای اثبات دونسته‌هاشون نداشته باشن.
سادات
آهی بلند از وجودم برخاست. زن سپیدپوش مکثی کرد. آهی که این‌قدر عمیق باشه، دلیل بزرگی داره.
سادات
خدا نوع بشر را غیرقابل پیش‌بینی آفریده.
hiba
چشم به سایهٔ ماه بر تن خاکی جاده دوختم. دنیا دار مکافات بود اما ما سرای ثروت می‌پنداشتیمش. مگر بهای این همه خیانت چقدر بود که وسوسه‌اش دین و ایمان را می‌بلعید؟
fa.rajab

حجم

۲۴۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

حجم

۲۴۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۶ صفحه

قیمت:
۳۷,۵۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۱۱
۱۲
صفحه بعد