بریدههایی از کتاب لبخند مهتاب
نویسنده:ژولین آراندا
مترجم:سمیه علیرضائی
ویراستار:عطیه طائب
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۶۶ رأی
۳٫۹
(۶۶)
از تمام تجربیاتی که در زندگی به دست آوردهام یکی از آنها تأثیر خاصی روی من گذاشته است. وقتی نوبت به پول میرسد، انسان، این موجود دنبال فناناپذیری، بهطور ناگهانی قابلیت پیشبینی حوادث آینده را از دست میدهد و ماهیت انسانی وجود خود را نادیده میگیرد. در این دوران، فراموشی یا کوری ناشی از مادیگرایی ذهن انسان را با کم کردن حس انساندوستی منحرف کرده و بصیرتش را نابود میکند.
Mahsa Sadeghi
«انسان موجود بیرحمیه، ورتیون. و زندگی گربهٔ مادهای که وقتی داره از گرسنگی میمیره، بچهٔ خودش رو میخوره. هیچوقت به ما لطف نمیکنه و بخشنده نیست. هرچقدر زودتر این موضوع رو درک کنی برات بهتره،
Mahsa Sadeghi
«هرگز اون لبخند درخشانت رو از دست نده.»
ک مثل کتاب…
موهایش را با عجله بهصورت دماسبی پشت سرش جمع کرده بود، گویی مشکلات روحیاش را جمع کرده باشد.
Mahsa Sadeghi
ثروت واقعی در قلب انسان نهفته است. هیچوقت از ایمان به این فلسفه دست نکشیدم.
Mahsa Sadeghi
آقای بلانشار مرد اهل دلی بود که میدانست مخالفت کردن نتیجهای جز بیشتر کردن شعلههای آتش ندارد. آیا آتشی سختتر از آتش عشق برای خاموش کردن وجود دارد؟ او ترجیح میداد ما را زیر پنجرهٔ خانهاش شاد ببیند تا در کشتزار تنها و غمگین.
Mahsa Sadeghi
در حومهٔ شهر منطقهٔ وسیعی از خانههای زاغهنشین وجود داشت که سقفهای بیدوام فلزی، کپههای بزرگ زباله و بوی زنندهشان قابلتوجه بود. ساکنان این منطقه که بر اثر پیشامد بیرحمانهای به دنیا آمده بودند، سعی میکردند به بهترین نحو ممکن، در میان کثافتهای این محلههای فقیرنشین زندگی کنند. آنها همان کسانی هستند که وقتی در خیابان از کنار آدمها رد میشوند، نادیده گرفته میشوند و این بهخاطر ترس از واقعیتشان نیست، بلکه یادآور این است که چرخش سرنوشت میتوانست ما را جای آنها بگذارد، آواره در خیابانها، بیهیچ پولی. برای فرار از این واقعیت همگی سکوت کردیم و کسی جرئت شکستنش را نداشت.
کاربر ۲۴۹۱۲۵۳
وقتی نوبت به پول میرسد، انسان، این موجود دنبال فناناپذیری، بهطور ناگهانی قابلیت پیشبینی حوادث آینده را از دست میدهد و ماهیت انسانی وجود خود را نادیده میگیرد. در این دوران، فراموشی یا کوری ناشی از مادیگرایی ذهن انسان را با کم کردن حس انساندوستی منحرف کرده و بصیرتش را نابود میکند.
کاربر ۲۴۹۱۲۵۳
وقتی زندگی در خطر است، مفهوم زمان از بین میرود و فقط لحظهٔ حال اهمیت دارد، لحظهای که معمولاً از آن گریزانیم و ترجیح میدهیم در خاطرات شیرین گذشته یا نگرانی آینده غوطهور شویم.
کاربر ۲۴۹۱۲۵۳
زندگی قطعهای از تئاتر است که هر نسل با بازی کردنِ شخصیتها به گونهای متفاوت آن را متعلق به خود میکند، به آن عمق تازهای میدهد و اصول نمایش را بهبود میبخشد. گاهی تماشاچیها بلند میشوند، کف میزنند و تغییرات ایجادشده را تحسین میکنند. گاهی نشسته باقی میمانند، بیحوصله میشوند و نسخهٔ اصلی را به نسخهٔ جدید ترجیح میدهند.
کاربر ۲۴۹۱۲۵۳
به هم نزدیک بودیم، بااینحال از ترس شکستن این لحظات جادویی هیچوقت جرئت نمیکردیم یکدیگر را ببوسیم. البته من داشتم از عطش بوسیدن او میمردم، اما میخواستم تا جایی که ممکن بود از این لحظههای پرشور لذت ببرم؛ لحظههایی که هنوز ناب و دستنخورده بودند.
آرمین قربانی
«ما یه مبارزه رو از دست دادیم، ولی هنوز جنگ رو نباختیم.»
Sari
زندگی قطعهای از تئاتر است که هر نسل با بازی کردنِ شخصیتها به گونهای متفاوت آن را متعلق به خود میکند، به آن عمق تازهای میدهد و اصول نمایش را بهبود میبخشد. گاهی تماشاچیها بلند میشوند، کف میزنند و تغییرات ایجادشده را تحسین میکنند. گاهی نشسته باقی میمانند، بیحوصله میشوند و نسخهٔ اصلی را به نسخهٔ جدید ترجیح میدهند.
Mehrgolll
زندگی مانند یک کشتی اقیانوسپیمای بزرگ است که همهٔ ما را حمل میکند و ما بسته به حالمان درها را باز یا بسته میکنیم. بعضی از مردم قبل از اینکه نور را ببینند، کم میآورند و ناامید میشوند، عدهای که از فکر کردن خسته شدهاند و قادر به بیشتر گشتن نیستند خود را از نردههای کنار کشتی به پایین پرتاب میکنند و ترجیح میدهند عمق دریا را جستوجو کنند و خطر غرق شدن را به جان بخرند، اما بعضیها تمام عمر را در اعماق کشتی سرگردان میمانند، با عجله حرکت میکنند و به دنبال راه خروج میگردند و گاهی با تلاطم دریا در راهروهای کشتی بالا و پایین میشوند. مسیر حقیقت یک خط مستقیم نیست.
Mehrgolll
«زندگی پیچیدهست، جوون. توی سنوسال تو آدم فکر میکنه همهچیز آسونه و همینطوری هم باقی میمونه، ولی این اشتباهه. همهچیز پیچیده و غمانگیز میشه. زمان بدونِ اینکه متوجه بشی میگذره و یه روز از خواب بیدار میشی و توی آینه به خودت نگاه میکنی و میبینی که صورتت پر از چینوچروکه، عوض شده، پیر شده. چهرهای که سی سال پیش توی آینه به تو نگاه میکرد، زمانی که جوون و پر از امید بود، ناپدید، محو و نیست شده، درست مثل رؤیاهات. وقتی این رو میفهمی، تنها چیزی که بهش فکر میکنی برگشتن به همون چیزیه که قبلاً بودی.»
Mehrgolll
بعضی از تاریخها برای همیشه در حافظهٔ انسان حک میشوند و زمانی که آنها را به یاد میآورد، لبخندی از دلتنگی بر چهرهاش نقش میبندد.
Mehrgolll
همهچیز بستگی به نوع نگاه انسان دارد.
Mehrgolll
زندگی قطعهای از تئاتر است که هر نسل با بازی کردنِ شخصیتها به گونهای متفاوت آن را متعلق به خود میکند، به آن عمق تازهای میدهد و اصول نمایش را بهبود میبخشد. گاهی تماشاچیها بلند میشوند، کف میزنند و تغییرات ایجادشده را تحسین میکنند. گاهی نشسته باقی میمانند، بیحوصله میشوند و نسخهٔ اصلی را به نسخهٔ جدید ترجیح میدهند.
hls141516
بعضی از مردها ثروت کلان دارند؛ شرکتهای بزرگ، ماشینها، خانهها و خدا میداند چه چیزهای دیگری. من فقط چیزهای ضروری داشتم، نه بیشتر، کافی بود. ثروت واقعی در قلب انسان نهفته است. هیچوقت از ایمان به این فلسفه دست نکشیدم. ترجیح میدهم بمیرم تا اینکه دیدگاهم را عوض کنم.
hls141516
من به تماشایش از پنجره ادامه دادم، ولی با کنجکاویِ کمتر، چون حالا اسمش را میدانستم و این شروع یک داستان عاشقانهٔ بزرگ بین من و ماه بود. سنگ کوچکِ من که در آسمان سکنا گزیده است. در حقیقت، فکر میکنم آن کودک شیدا برای همیشه در وجودم باقی ماند. غرق در احساسات با دستهای باز روی علفها دراز کشیده است، اشکهایش از گونهها جاری میشوند و مانند مهرههای کوچک و روشن روی زمین پخش میشوند.
hls141516
حجم
۲۲۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۲۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۳۹,۵۰۰
۲۷,۶۵۰۳۰%
تومان