بریده‌هایی از کتاب لبخند مهتاب

هیچ چیز خوشایندی آن بیرون منتظرم نبود و اگر هم بود، باید جان می‌کندم تا به دستش بیاورم.

حرف‌های خاص گاهی آیندهٔ ما را می‌سازند و اثرشان مثل خالکوبی همیشه ماندگار است.

جنگ چیزی جز تصویر خونین یک روح دردمند نیست که مدام تازیانه می‌خورد، چون وقتی همه‌چیز اشتباه پیش می‌رود، متنفر بودن راحت‌تر از دوست داشتن و برداشتن اسلحه آسان‌تر از باز کردن آغوش است.

تجربه به انسان می‌آموزد قدر چیزهایی را که دارد بداند

جوانی مزایای خودش را دارد و زمان صبورانه و بی‌آنکه ما متوجه شویم، تباهش می‌کند.

تا زمانی که یک رؤیا فقط رؤیاست، انسان نمی‌تواند چیزی را که آن رؤیا از او می‌گیرد به‌درستی درک کند.

فکر کردم چقدر عجیب است که انسان‌ها تا این حد انعطاف‌پذیر هستند! گویی اطمینان و اصرار یک نفر می‌تواند شک مردم را از بین ببرد، آنها را غرق انرژی کند و تردیدشان را نابود کند.

تا زمانی که یک رؤیا فقط رؤیاست، انسان نمی‌تواند چیزی را که آن رؤیا از او می‌گیرد به‌درستی درک کند.

جنگ تأثیری ابدی روی کسانی که آن را در نزدیکی خود لمس کرده‌اند، می‌گذارد.

هیچ چیز خوشایندی آن بیرون منتظرم نبود و اگر هم بود، باید جان می‌کندم تا به دستش بیاورم.

بعضی از آدم‌ها مثل باد مدام تغییر می‌کنند و رفتارشان را برای رسیدن به منافع خود تغییر می‌دهند.

زندگی چرخ‌وفلک بزرگی است که ما را به بالاترین نقطه‌اش می‌برد تا چشم‌انداز وسیع را ببینیم و بعد دوباره به پایین برمی‌گرداند تا قدر فرصتی را که داشتیم بدانیم

مادرم یکی از آن زن‌هایی بود که می‌بخشید بی‌آنکه انتظار جبران داشته باشد.

لبخند زدن هزینه‌ای ندارد

یکی از واقعیت‌های تلخ زندگی این است که همه‌چیز، شاید به‌جز زمان و جهان، آغازی دارد و پایانی.

من این‌گونه رشد کردم. در میان گردابی از احساسات که در نطفه خفه شده بود بزرگ شدم، بی‌آنکه بدانم یک روز تمام اجساد موجود در قعر رودخانه روی آب شناور خواهند شد.

وقتی نوبت به پول می‌رسد، انسان، این موجود دنبال فناناپذیری، به‌طور ناگهانی قابلیت پیش‌بینی حوادث آینده را از دست می‌دهد و ماهیت انسانی وجود خود را نادیده می‌گیرد.

همهٔ ما روزی کسی مثل خودمان را در شرایط یکسان ملاقات می‌کنیم.

راه رسیدن به رؤیای کودکی چقدر برای انسان دشوار است و چقدر سخت است که انسان روی یک هدف متمرکز باقی بماند. زندگی به‌طور مداوم به ما مسیرهایی جدیدتر، راحت‌تر و روبه‌جلوتر ارائه می‌کند و ما آنها را با یک اختلاف‌نظر ساده نابود می‌کنیم؛ مثل گلهٔ گاوی که به‌سمت کشتارگاه هدایت می‌شود.

رؤیای کودکی یک دستگاه روغن‌کاری‌شده است که هیچ‌چیز نمی‌تواند مانع به حقیقت پیوستن آن شود، مخصوصاً در مورد کسانی که وفادارانه منتظر نوبتشان می‌مانند، بدون عجله یا عقب کشیدن.