بریده‌هایی از کتاب حسن صباح خداوند الموت

جواد ماسالی بعد از اینکه از خانهٔ محمود سجستانی خارج شد سوار بر یک استر در حالی که چهارپاداری او را تعقیب می‌کرد بعد از پیاده شدن استر را نگاه دارد به سوی باغ شمشاد رفت.

اگر سرباز آلمانی با سرباز روسی در پاریس نزاع می‌کردند فقط پلیس نظامی آلمان با روسی می‌توانست آن سرباز را وادارد که دست از نزاع بکشد

باید به همین اندازه خون از دستم جاری شد تا به حق خود رسیده باشم،

زیرا می‌کردند مردی که یک مرتد را به قتل رسانیده نباید کشته شود.

جواد در اولین روز ورود به اصفهان و قبل از بدن محمود سجستانی،

و ما طبق نقشهٔ محمود سجستانی با نقشهٔ دیگر وی را نابود خواهیم کرد.

امروز نه خواجه نظام‌الملک هست که آن تهامات را تقویت کند

لیکن آیا تصور می‌کنی داعی شدن یک زن وسیلهٔ جدید به دست دشمنان ما بدهد که ما را هدف سهام تهمت قرار دهند و بگویند ما افرادی فاسق و فاجر هستیم؟

سعی می‌کند زوجهٔ تتش بشود تا اگر قدرتی بیشتر به دست نمی‌آورد، قدرتی را که اکنون دارد حفظ کند.

که اگر یک نسخه از کتاب‌های حسن صباح به خط او با به خط دیگری یعنی به خط کسانی که از کتب حسن صباح استنساخ کرده بودند کشف می‌کرد دارندهٔ آن کتاب را هرکس بود به قتل می‌رسانید.

باید اجازه بگیرد و بعد از موافقت حسن صحبت کند.

دعات بزرگ ذهن مردم را نسبت به حسن صباح روشن کرده بودند و آنها که برای دیدار حسن می‌رفتند می‌دانستند او مردی است مثل مردهای دیگر و از لحاظ صوری مزیتی بر سایرین ندارد.

متهور می‌شود و عده‌ای دیگر از سران باطنی را به قتل می‌رسانید و آن‌گاه ممکن بود از تتش بخواه باطنی‌ها را از بین ببرد.

اگر امروز در یکی از کشورهایی که در قلمرو توست مردی دیگری را به قتل برساند، آیا حاکم آن محل برای قصاص محتاج اجازهٔ مخصوص‌تر است؟

و هنوز امام شما از این موضوع بی‌اطلاع هستید

و بتواند با آن خدعهٔ ابوحمزه را از خانه خارج کند

زیرا خلیفهٔ وقتی او را از بغداد به سوی اصفهان فرستاد

و خاتون به من گفت بعد از قتل بوحمزه زوجهٔ من خواهد شد

تتش به آن مرد اجازهٔ شستن داد و عبدالله سنه همچنان با لباس زنانه نشست

در همان موقع عده‌ای از سکن، اصفهان