بریده‌هایی از کتاب حسن صباح خداوند الموت

امروز بسیاری از مردم، ما را نمی‌شناسند و نمی‌دانند که ما چه می‌گوییم، برای اینکه دشمنان نمی‌گذارند صدای ما به گوش همه برسد. ولی این‌طور نخواهد ماند و روزی خواهد آمد که ما می‌بایست صدای خود را به گوش همه برسانیم و مردم ما را بشناسند و به سوی ما بیایند.

حسن صباح در مصر ضمن برخورداری از تاریخ یونان و روم قدیم، مطلع شده بود ایران در قدیم کشوری باعظمت بوده و سلاطین مقتدری داشته و حتی مصر در قدیم یکی از کشورهای ایران به شمار می‌آمده، ولی تسلط اعراب سبب شد که اقوام ایرانی دچار انحطاط شدند و آن اقوام رونق و قدرت گذشته را به دست نمی‌آوردند، مگر اینکه خود را از سلطهٔ عرب نجات بدهند. آنچه سبب شد حسن صباح نهضت باطنیه را به وجود بیاورد این بود!

کسی وجود ندارد که احتیاج به راهنما نداشته باشد، زیرا هرکس در زندان معلومات و تجربه‌های خود محبوس است و نمی‌تواند از آن زندان خارج شود، مگر آنکه راهنمایی دستش را بگیرد و از آن زندان خارج کند. به همین جهت است که مردم سال‌ها و اقوام جهان قرن‌ها از یک راه می‌روند، ولو آن راه خطا باشد و آنها را به گمراهی و بدبختی بکشاند. زیرا افراد و اقوام در زندان معلومات و تجربه‌های خود محبوس هستند و تا راهنمایی دستشان را نگیرد و آنها را وارد راهی دیگر نکند، نمی‌توانند به جهالت و اشتباه خود پی ببرند.

و بیدار شدن اصحان کهف ضرب‌المثل است برای نشان دادن

امامی که بعد از من عهده‌دار ادارهٔ امور باطنی‌ها می‌شود با صالح است یا صالح نیست.

برکیارق در قلعهٔ ارجان فهمید بی‌وفایی او نسبت به باطنی‌ها اشتباهی بزرگ بوده است و او نباید عهدی را که با باطنی‌ها بسته بود زیر پا بگذارد.

به دستور محمود سجستانی در دست تتش را از عقب بستند و او را در بر گرفتند

نماینده‌ای به اصفهان بفرستد تا با ترکان خانون مذاکره کند.

دامین را دستگیر کردند و به یکی از زندان‌های فرانسه بردند و مدت دو ماه او را مورد انواع شکنجه‌ها قرار دادند. آن‌گاه در میدان پاریس او را به پشت بر زمین خوابانیدند و چهار دست و پایش را از چهار طرف به چهار اسب سرکش بستند و اسب‌ها را تازیانه زدند و اعضای بدن دامین پاره شد و جان سپرد.

چون امام باطنی‌ها به او می‌گفت تو که داعی بزرگ بودی چرا وسیلهٔ قتل خویش را با خود نداشت تا به زندگی خاتمه بدهی و کسی نتواند اسرار ما را از تو کشف کند.

درخواست ترکان خاتون از حسن صباح

مفتی اظهار کرد اگر دلیلی دیگر داری، بگو. برکهالقیس گفت دلیل دیگر من این است که ترکان مفتی پرسید به تو چقدر تأدیه کرد؟ برکهالقیس گفت دوهزار دینار زر.

روزی که کیش باطنی در تمام کشورهای ایران دارای ریشه می‌کند

سکه‌های زر را در همدان جا داد

لیکن این نکته با نباید نادیده گرفت که اکثر دانشمندان و محققان مغرب زمین

من مردی منجم هستم و شنیدم که قره‌میسین مردی مهربان و غریب‌نواز دارد، اینجا آمدم تا بین سکنهٔ مهربان این شهر از علم خود استفاده کنم

به روستاییانی که با او بودند می‌سپرد که یک وجب از وی جدا نشوند و هرچه او می‌کند تقلید کند

و اگر عده‌ای در کشورهای مختلف ایران متفرق باشند به احتمال قوی قتل‌عام خواهد شد

روز دیگر برای شیرزاد دهستانی فرمانده قلعهٔ طبس

خود را از بندگان خلیفه معرفی می‌کنند و مثل شرف‌الدین طوسی به دار می‌آویزند و لاشه‌اش را بر زمین می‌کشند