تندر: نمیدونم. حالا مگه یهکم خشنبودن چه اشکالی داره؟
رابرت: خُب، من فکر میکنم طبیعی نیست و اساساً هم محکوم به شکسته.
تندر: نخیر، خیلی هم طبیعی و راهگشاست.
رابرت: راهگشا؟ از چه نظر؟
تندر: مثلاً من دارم تو یه کوچه راه میرم. یه سگِ دیگه هم داره تو همون کوچه راه میره. من او سگ رو میکُشم. مشکل حل میشه.
رابرت: ولی آخه... یه لحظه صبر کن، مشکل چی بوده؟
تندر: داشته تو اون کوچه راه میرفته.
Mostafa F
میدونم چی میخواین بگین دربارهٔ اینکه صنعت آرایش بخشی از ابزار سرکوبِ زنهاست و اینکهچی میگنیه ماشین پولسازه که از احساس ناامنی زنها تغذیه میکنه تا... اِ... تا زنها مطابق استانداردهای قراردادی و مندرآوردیِ زیبایی زندگی کنن و... میدونین که من باهاتون موافقم، ولی بهنظرم سرکوب فقط در صورتی کارسازه که خودت واقعاً ندونی داری سرکوب میشی؛ ولی من میدونم. پس یهکم لوازمآرایش برای من خطری نداره. میدونین، فقط یهکم... یهکم که نمیتونه زیاد سرکوبم کنه.
Mostafa F