بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آیُلف کوچولو | طاقچه
تصویر جلد کتاب آیُلف کوچولو

بریده‌هایی از کتاب آیُلف کوچولو

نویسنده:هنریک ایبسن
انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۳از ۴ رأی
۲٫۳
(۴)
ریتا: مردم احساس ندارن. برای چیزی اهمیت قائل نمی‌شن. نه برای زنده‌ها، نه برای مرده‌ها. اُلمِش: در این مورد درست می‌گی. زندگی، مسیر خودش رو می‌ره، آره. دقیقاً انگار هیچ اتفاقی نیفتاده.
نگار
آستا: اوه، ولی آلفرد تو تنها نیستی که. اُلمِش: این هم خودش می‌تونه وحشتناک باشه آستا.
نگار
آستا: ولی شادی... یعنی می‌گین این رو آدم باید با کسی شریک بشه؟ بورگهایم: آره. وگرنه، در شادی چه لذتی هست؟
نگار
آستا: ولی شادی... یعنی می‌گین این رو آدم باید با کسی شریک بشه؟ بورگهایم: آره. وگرنه، در شادی چه لذتی هست؟ آستا: خب، اینم حرفیه. بورگهایم: اوه، البته آدم می‌تونه یه مدتی، تنها با شادی سرکنه. ولی در درازمدت شدنی نیست. آره، برای شادی دو نفر لازمه.
صدراجون من دوست دارم
اُلمِش: (آهسته، در او با درشتی می‌نگرد.) از این به‌بعد، همیشه بین ما دیوار و سدی هست.
صدراجون من دوست دارم
آن‌قدر آشکارا گرم، پرشور و صمیمانه بود که او در برابرش سر تعظیم فرود آورد و ماند. درست است، او باز هم مدتی یاد آلمان می‌کرد، اما فقط مدتی بود. طولی نکشید که او خواست وسایل منزلش را از آلمان بیاورن
پوریای معاصر

حجم

۱۱۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۶ صفحه

حجم

۱۱۴٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۴۶ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۴۹,۰۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد