بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دشمن مردم | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دشمن مردم

بریده‌هایی از کتاب دشمن مردم

نویسنده:هنریک ایبسن
انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۳ رأی
۳٫۷
(۱۳)
ولی چیزی که کفر آدم‌رو درمی‌آره اینه که یه مشت آدمِ رشیدِ لیبرال دور برداشتن و خودشون و بقیه‌رو گول می‌زنن که منورالفکرن!
کاربر ۶۹۶۳۰۰۷
کاری‌ترین دشمنای حقیقت و آزادی میون ماها اکثریته. بله، این اکثریتِ قاطعِ لیبرالِ منفور... اینه دشمن‌مون! اینم از اسمش دیگه.
کاربر ۶۹۶۳۰۰۷
کاری‌ترین دشمنای حقیقت و آزادی میون ماها اکثریته. بله، این اکثریتِ قاطعِ لیبرالِ منفور... اینه دشمن‌مون! اینم از اسمش دیگه.
صدراجون من دوست دارم
شهردار: بله، وقتی حرف ایده درمیون باشه، قطعاً کلی چیز توی سر برادرم وول می‌خوره... بدبختانه. ولی نوبت به عمل که برسه، این دیگه گاو نر می‌خواهد و مرد کهن آقای هاوستاد؛ و من واقعاً فکر می‌کردم که حداقل، اینجا، توی این خونه این نکته‌رو...
صدراجون من دوست دارم
شهردار: کلاً، توی شهر ما روحیهٔ تساهل خوبی حاکمه... یک روح شهروندی جمعی بی‌نظیر. این، البته، ناشی از منافع مشترک قابل توجهیه که مردم‌رو با هم متحد می‌کنه... منافع خیلی مهمی که تا حد زیادی مشغلهٔ هر شهروند خیراندیشیه...
صدراجون من دوست دارم
توده چیزی نیست الا مواد خامی که باید به شکل مردم درشون آورد.
صدراجون من دوست دارم
مردی که تنها خطا، یا به هر حال، خطای عمده‌ش اینه که بیشتر به دلش رجوع می‌کنه تا به مغزش.
صدراجون من دوست دارم
خانم استوکمان: اینم باعث تأسفه که تو یه همچین اکثریت وحشتناکی‌رو پشتت داری.
صدراجون من دوست دارم
باید از شر رهبرای احزاب خلاص بشیم. چون رهبر یه حزب عین گرگ می‌مونه، متوجهین که... مثل یه گرگ گرسنه؛ اگه بخواد زنده بمونه، هر ساله کلی حیوونای کوچیک لازم داره
محمدرضا
حزب مثل چرخِ گوشته؛ سرهای آدمارو چرخ می‌کنه یه چومبه ازشون می‌سازه؛ همینه که این‌همه کله‌پوک و کله‌خر توی هم وول می‌خورن!
محمدرضا
مسئله اینه که یه مشت بی‌سر و پا جرأت می‌کنن به آدم حمله کنن، انگار منم یکی مثل اونام... اینه اون چیزی که نمی‌تونم تحمل کنم، عمراً! خانم استوکمان: آره، توی این شهر خیلی بهت بی‌احترامی کردن توماس، ولی حالا باید به این خاطر پاک بذاریم بریم از این مملکت؟ دکتر استوکمان: نمی‌تونی تصور کنی که جماعت بی سر و پا همه‌جا مثل اینجا پررو و بی‌تربیت‌ان؟ آره، هستن عزیز، همه‌شون همه‌جا سر و ته یه‌کرباسن. خب، باشه، بذار این سگای ولگرد گاز بگیرن. این بدترینش نیست؛ چیزی که از همه بدتره اینه که مردم همه‌شون شدن بردهٔ یه حزبی، توی کل این مملکت. ولی اینم دلیلش نیست... شاید وضع توی امریکای آزاد بهتر از اینجا نباشه؛ اونجا هم اکثریت مطلق توی هم می‌لولن، اونجا هم افکار عمومیِ ساختهٔ لیبرالیسم و جفنگیات دیگه زیاده. ولی اونجا مقیاس‌ها خیلی بزرگ‌تر از اینجاست، می‌دونی. ممکنه سر ضرب لینچت کنن، ولی این‌جوری ذره‌ذره شکنجه‌ت نمی‌کنن
محمدرضا
من از رهبران بیزارم، در زندگی به اندازهٔ کافی ازشون کشیدم. اون‌ها مثل یه گله بُزاَن وسط یه مزرعهٔ پر از قلمه‌های جوون، همه‌رو لگدمال می‌کنن. اون‌ها راهِ انسانِ آزاده‌رو هر جا که بره سد می‌کنن... و من واقعاً نمی‌فهمم چرا نباید اون‌هارو هم مثل بقیهٔ حیوون‌های موذی نابود کنیم...
محمدرضا
خیلی از آدمای اینجا این‌طوری‌ان: حزبِ بادن و مدام از این شاخه به اون شاخه می‌پرن. کلی با شک و وسواس همه‌چیز رو سبک و سنگین می‌کنن، آخرشم جرأت ندارن حتی یه قدم بردارن.
محمدرضا
خانم استوکمان: آخ، آره، حق، حق! فایدهٔ حق چیه، اگه قدرت نداشته باشی؟ پترا: اِ، ولی مادرِ من... چطور می‌تونی اینو بگی؟
محمد حسین
شهردار: پوه! مردم افکار نو لازم ندارن. مردم بیش از هر چیزی از افکار خیر و مقبولی منتفع می‌شن که امتحان خودشون‌رو پس دادن و از قدیم باهاشون دمخور بودن.
محمد حسین
هاوستاد: حق همیشه با اکثریته. بیلینگ: خداوکیلی هم حقیقت با اکثریته! دکتر استوکمان: حق هیچ‌وقت با اکثریت نیست. تأکید می‌کنم، هیچ‌وقت! این یکی از اون دروغ‌های مرسومه که انسانِ آزاده و فکور باید علیه‌ش بشوره. اون‌هایی که اکثریت‌رو در یک کشور تشکیل می‌دن کی‌ها هستن؟ عقلا یا سفها؟ فکر می‌کنم دراین‌باره باید موافق باشیم که، در حال حاضر، در سراسر دنیا اکثریتِ وحشتناک و سرکوبگرِ سفها اطرافمون‌رو گرفته‌ن. ولی، مرده‌شور، یقیناً هرگز درست نیست که سفها باید بر عقلا حکومت کنن. (همهمه و فریاد جمع) بله، بله، می‌تونید با داد و قال خفه‌م کنین، حقیقت‌رو نمی‌تونین انکار کنین. اکثریت قدرت داره... بدبختانه... ولی حق با اکثریت نیست. حق با من و چندتای دیگه‌س. حق همیشه با اقلیته. (دوباره همهمه) هاوستاد: هاه، هاه! پس دکتر استوکمان از پریروز پیرو نخبه‌سالاری شدن!
valencia
دکتر استوکمان: طبیعیه که ندونی؛ ولی بهت می‌گم. آدمِ آزاده نباید طوری رفتار کنه که خودش‌رو به لجن بکشه. نباید طوری عمل کنه که نتیجهٔ اعمالش عین تف سربالا برگرده توی صورت خودش.
محمدعلی دهاقین

حجم

۱۳۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

حجم

۱۳۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۸۲ صفحه

قیمت:
۱۰۵,۰۰۰
۷۳,۵۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد