بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زمین نرم | طاقچه
تصویر جلد کتاب زمین نرم

بریده‌هایی از کتاب زمین نرم

نویسنده:آیین نوروزی
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۲.۹از ۷ رأی
۲٫۹
(۷)
طبقهٔ دوم همین قبر را برای خودش خریده بود. به این فکر کرد که چند وقتِ دیگر، دقیقاً همین جا می‌گذارندش توی خاک. درست در همان لحظه، روبه‌روی جایگاه ابدی‌اش ایستاده بود و کاملاً می‌دانست قرار است چه به روزش بیاید.
Z.B
بعضی وقت‌ها دلش می‌خواست می‌توانست آینده را نشان‌شان بدهد، مثلاً پنجاه سال بعدِ هر کدام‌شان را. آن وقت قطعاً این ذوق‌زدگی و هیجان از بین می‌رفت.
Z.B
چند ساعت حرف زدنِ بی‌وقفه، برای این‌که حس کند هنوز هم جزئی از این دنیاست.
Z.B
برای همیشه از روی زمین محو می‌شد و دیگر هیچ‌وقت برنمی‌گشت.
Z.B
به این فکر کرد که چند سال دیگر وقت دارد و توی این چند سال چه کارهایی می‌تواند بکند
Z.B
دوباره گفت «ببین چی ساختند.» شهرام خواست بگوید «احمق این غاره، غار رو که دیگه این‌ها نساختند.» ولی حوصلهٔ جروبحث نداشت.
k1

حجم

۱۰۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

حجم

۱۰۲٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۱ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد