بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب از طرف آبری، با عشق | طاقچه
تصویر جلد کتاب از طرف آبری، با عشق

بریده‌هایی از کتاب از طرف آبری، با عشق

۴٫۷
(۹۴)
شاید اگه بدنم حواسش به نفس‌کشیدن نبود، خودم تنبلیم می‌اومد نفس بکشم.
;𝗕𝖺𝗁𝗮𝗋𝖾𝗵
پس چرا این‌قدر ناراحت بودم و درد می‌کشیدم؟
𝘙𝘖𝘡𝘈
عکس پارسال تابستان بود که رفته بودیم گردش. ساوانا شش سالش است. من ده‌ساله‌ام و دارم با انگشتم بهش سیخونک می‌زنم؛ محض خنده. او هم لبخند می‌زند و پای بابا را گرفته. بابا دستش را انداخته دور مامان و مامان هم بهش تکیه داده. کسی نمی‌توانست ما را از هم جدا کند، چون اگر می‌خواستی عکس یک نفر را پاره کنی حتماً یک نفر دیگر هم کنده می‌شد.
𝘙𝘖𝘡𝘈
پرسید: «به خاطر تو گذاشت رفت؟» چند دقیقه خوب فکر کردم. گفتم: «به خاطر من نموند.»
;𝗕𝖺𝗁𝗮𝗋𝖾𝗵
کلمه‌ها هیچ‌وقت هیچ کمکی نمی‌کردند.
El
به نظرم خیلی وقته دارم ادای اینو درمیارم که همه‌چی خوبه، ولی هر روز اوضاع داره سخت‌تر می‌شه.
El
شاید خودت همهٔ اینا رو می‌دونی. شایدم الآن بالای سرم وایسادی و داری این نامه رو می‌خونی. این حس خوبی بهم می‌ده. شایدم وقتی نامه رو تا زدم و بردمش بیرون و فرستادمش که بره، بفهمی توش چی نوشته. می‌خوام اینو بدونی که عاشقتم. دلم برات تنگ شده. امیدوارم حالا که دارم بزرگ می‌شم، وقتی منو دیدی بتونی بشناسی. من همیشه آبری تو هستم. تو همیشه بهترین بابایی. کاش نرفته بودی. فعلاً خداحافظ از طرف آبری، با عشق
یک مشکل لاینحل، sky
آرزوها این‌جوری هستند که اگر به کسی بگویی‌شان، برآورده نمی‌شوند.
Leila Faghihi
توی دلم خندیدم، اما به روی خودم نیاوردم.
کاربر ۲۲۲۹۷۴۴
ولی واقعاً هر لحظه ممکن بود هر کسی بمیرد؛ چه آماده باشی، چه نباشی. ممکن بود ماهی خانگی‌ات باشد یا خواهرت یا خودت. هیچ‌چیز برای همیشه همان‌جوری نمی‌ماند. شاید همهٔ آدم‌های دنیا، ماهی‌های خانگی خدا باشند. خدا آن‌قدر زنده بوده که احتمالاً به نظرش زندگی آدم‌ها خیلی کوتاه است. به آدم‌ها نگاه می‌کند که یک مدت شنا می‌کنند و بعد هم دیگر شنا نمی‌کنند.
El
هر لحظه ممکن بود هرکسی بمیرد؛ چه آماده باشی، چه نباشی. ممکن بود ماهی خانگی‌ات باشد یا خواهرت یا خودت. هیچ‌چیز برای همیشه همان‌جوری نمی‌ماند. شاید همهٔ آدم‌های دنیا، ماهی‌های خانگی خدا باشند. خدا آن‌قدر زنده بوده که احتمالاً به نظرش زندگی آدم‌ها خیلی کوتاه است. به آدم‌ها نگاه می‌کند که یک مدت شنا می‌کنند و بعد هم دیگر شنا نمی‌کنند. «یعنی بعدش همه‌مون می‌ریم توی یه دریای بزرگ توی آسمون شنا می‌کنیم،
کاربر ۶۱۳۴۱۶۱
هرچی هم که یه نفر رو دوست داشته باشیم یا فکر کنیم می‌شناسیمش، بازهم نمی‌تونیم خودمون رو بذاریم جای اون
farnazpakbin
کلمه‌ها را می‌شنیدم که هِی فشار می‌آوردند و فشار می‌آوردند.
Cilli
تا چیزی که باید ازش فرار کنی نباشد، نمی‌توانی فرار کنی.
𝐑𝐎𝐒𝐄
از همه‌ش بدتر این بود که دلم می‌خواست یه‌چیزی به بابا بگم و نمی‌تونستم. دیگه هیچ‌وقت...
دختر پاييزي
حس‌وحال هیچ کاری رو ندارم؛ حتی یه کار کوچیک. شاید اگه بدنم حواسش به نفس‌کشیدن نبود، خودم تنبلیم می‌اومد نفس بکشم.
mahnia
دلم برات تنگ شده. می‌دونم تو هم دلت برام تنگ شده و دوستم داری و می‌خوای کنارت باشم. قول می‌دم بیام پیشت، ولی الآن هنوز نمی‌تونم. می‌دونم که می‌خوای دوباره خانواده بشیم. منم همین رو می‌خوام. فقط الآن نمی‌تونم خانواده‌ای رو که این‌جا دارم ول کنم. لطفاً بازم بیا سر بزن. امیدوارم همه‌چی خوب باشه. شغل جدیدت هم همین‌جور. و امیدوارم حسابی آماده بشی برای وقتی که برمی‌گردم ویرجینیا. همه‌چی درست می‌شه. از طرف آبری، با عشق
☆بهار☆
ولی آن‌یکی نیمهٔ دلم سنگین و تاریک بود و مجبورم می‌کرد به چیزهایی فکر کنم که نمی‌خواستم؛ حس گرسنگی یا ترس یا تنهایی بهم می‌داد. نمی‌دانستم چرا دلم همچین چیزهایی توی خودش داشت، آن هم وقتی باید خوشحال می‌بودم.
پیچک‌خانوم~
پرسید: «به‌خاطر تو گذاشت رفت؟» چند دقیقه خوب فکر کردم. گفتم: «به‌خاطر من نموند.»
🕊️📚kerm ketab
از طرف آبری، با عشق
Leila Faghihi

حجم

۱۷۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۷۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲۳صفحه بعد