بریدههایی از کتاب دفاع از دیوانگی: مجموعهی کامل داستانها و نوشتههای طنز
۳٫۲
(۹)
من همیشه یکجور ترس حیوانی از مرگ داشتهام. به نظرم فقط یکچیز از همچین سرنوشتی بدتر است، آن هم این است که مجبور باشی یک کنسرت موسیقی راک را از اول تا آخر ببینی.
penelope
به نظر میرسید دنیا به انسانهای خوب و بد تقسیم شده بود. کلاکت با خود فکر کرد انسانهای خوب بهتر میخوابند درحالیکه انسانهای بد از ساعتهای بیداری بسیار بیشتر لذت میبرند.
penelope
این افسانه وجود دارد که میلیاردها سال پیش آبوهوای کوئلم اینقدر بد نبوده ــ دستکم از پترزبورگ بدتر نبوده ـ و بشر آنجا زندگی میکرده است. این انسانها ــ که از هر جهت شبیه بشر روی زمین بودند فقط جای دماغ، کاهوِی بزرگ روی صورتشان بود ـ فیلسوف بودند. آنها به عنوان فیلسوف تکیهی بسیاری بر منطق داشتند و فکر میکردند که اگر زندگی وجود داشته باشد، کسی باید موجب آن شده باشد و از این رو به جستوجوِ مردی با موِی تیره و خالکوبی و کت نظامی رفتند.
وقتی جستوجویشان به نتیجه نرسید، فلسفه را رها کردند و وارد تجارت سفارش و پست شدند، اما هزینهی پست بالا رفت و آنها هلاک شدند.
penelope
علاوه بر همهی این مشکلات موجود در کوئلم، تا آنجا که ما میدانیم، در این سیاره اکسیژن برای ادامهی حیات وجود ندارد و موجودات ساکن آن دریافتهاند که درآوردن خرج زندگی بدون داشتن دو شغل بسیار مشکل است.
penelope
کسانی که اعتراض علیه آنها انجام میشود «ستمگران» نامیده میشوند و از آنجا به راحتی قابل تشخیصاند که به نظر میرسد تنها کسانی هستند که حسابی بهشان خوش میگذرد. این «ستمگران» معمولا کت و شلوار تنشان است، زمیندارند، و میتوانند شبها دیروقت صدای رادیوشان را بلند کنند بدون اینکه کسی سرشان داد و هوار راه بیاندازد. شغل آنها نگهداری «وضع موجود» است، که شرایطی است که در آن همه چیز همانطور که بوده باقی میماند، گرچه ممکن است هر دو سالی دلشان بخواهد قضیه را رنگش کنند.
penelope
کلاکت هیچوقت به خدا اعتقاد نداشت، اما وقتی پدر برنارد پیشش آمد، از او پرسید آیا هنوز برای مسیحیشدن وقت دارد؟
پدر برنارد سرش را تکان داد و گفت: «این وقتِ سال، اکثر ایمانهای اصلی پُر شده. بهترین کاری که الان میتوانم بکنم، این است که تماس بگیرم و تو را هندو کنم. فقط به یک عکس پاسپورتی احتیاج است. »
penelope
ذهن وقتی در برابر تصمیمات اخلاقی قرار میگیرد چهقدر وحشتزده میشود. نباید زیاد فکر کرد. باید بیشتر به بدن اتکا کرد؛ بدن بیشتر قابل اتکا است. سر قرارها حاضر میشود، ژاکت اسپرت به آن میآید و همینطور موقع مشتومال.
penelope
کلاکت از واقعیت متنفر بود، اما میدانست واقعیت تنها جایی است که میشود در آن استیک خوب خورد.
penelope
تولد هفتادسالگی نیدلمن را در خاطر دارم. همسرش برای او پیژامه خریده بود. نیدلمن ناراحت شده بود، چون قبلا اشاره کرده بود که دلش یک مرسدس بنز میخواهد
penelope
یکبار که من، او و دخترم در میلان به دیدن اپرا رفته بودیم، بیش از حد از جایگاه خم شد و افتاد روی صحنه. او مغرورتر از آن بود که به اشتباهش اعتراف کند و یکماه تمام هر شب به دیدن آن اپرا میرفت و هربار به پایین پرت میشد. کمی بعد دچار ضربهی مغزی خفیف شد.
penelope
حجم
۲۶۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
حجم
۲۶۹٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۳۰۰ صفحه
قیمت:
۵,۰۰۰
تومان