بریده‌هایی از کتاب در محاصره احمق ها

آدم‌های خیلی زرد بسیار به برقراری ارتباط فکر می‌کنند. آدم‌هایی برون‌گرا هستند و می‌توانند به‌شدت مشوق باشند. آنها وقتی در مورد احساساتشان با دیگران و حتی با آدم‌های کاملاً غریبه صحبت می‌کنند، مشتاق، پرهیجان و شاد هستند. حتی غریبه‌ها را هم با برخورد خوب و خوش پذیرا می‌شوند. آن‌قدر رفیق هستند که به‌ندرت مانند آنها پیدا می‌شود.

زردها پرحرف‌اند و مرتب در حال حرف زدن‌اند. زرد همیشه در حال جواب دادن است و کمتر سؤال می‌کند. حتی به سؤالاتی پاسخ می‌دهد که کسی نپرسیده است. برای پاسخ دادن به سؤالات معمولاً قصه تعریف می‌کند، قصه‌هایی که اصلاً ربطی به موضوع ندارد. مهم نیست. حرف‌وحدیث‌های او شما را شاد می‌کند. رفتار شاد او همهٔ غم‌ها و غصه‌ها را از شما دور می‌کند.

آیا تابه‌حال کسی را دیده‌اید که بیخودی می‌خندد و حتی اگر دلیلی برای خنده نباشد، باز هم می‌خندد؟ اگر چنین کسی را دیدید، بدانید که زرد است

همهٔ اینها تعریف رفتار زرد است. اینها انسان‌هایی شاد و سرزنده‌اند. همیشه به دنبال فرصت‌هایی برای لذت بردن‌اند. زندگی از نظر آنها یک ضیافت است. زردها سعی می‌کنند از طعم هر لحظه آن لذت ببرند. خنده و شادی همهٔ زندگی آنها را پر کرده است. چرا این‌طور نباشند؟ از نظر آنها خورشید همیشه می‌درخشد؛ اگر اینجا ندرخشد، در جایی دیگر در حال درخشیدن است

قرمزها همیشه در فکر اقدام بعدی هستند.

حوصلهٔ قرمزها از وضع موجود خیلی زود سر می‌رود؛ به همین علت، دست‌به‌کار تغییر می‌شوند.

فقط ماهی‌های مرده با جریان آب حرکت می‌کنند

آن‌چنان قوی و مطمئن صحبت می‌کرد، چهره‌اش چنان مصمم بود، صدایش آن‌چنان رسا و بدون لرزش بود که کسی جرئت تردید نداشت. این شیوهٔ رفتاری قرمزهاست.

برای انسان قرمز اهمیت ندارد که دیگران چه فکر می‌کنند. به خاطر آنها و برای خوشایند آنها نیست که در این مقام قرار گرفته است؛ به خاطر خودش به اینجا رسیده است.

یک انسان قرمز از بیکاری و بی‌عملی نفرت دارد. باید کاری انجام دهد

قرمزها از کندی و تنبلی بیشتر از هر چیز دیگر ناراحت می‌شوند.

کار را به روش خودمان انجام دهیم

یعنی انسان همیشه تحت تأثیر عوامل بیرونی است. اما انسان‌ها با هم متفاوت‌اند. عده‌ای به این عوامل توجهی ندارند و همیشه خودشان هستند؛ زیرا برایشان مهم نیست دیگران دربارهٔ آنها چه فکری بکنند. هرچه درک شما از خودتان قوی‌تر باشد احتمال تطبیقتان با آدم‌های اطرافتان بیشتر است.

نظر انسان‌ها با توجه به تجربه‌هایشان قابل تغییر است.

باید گوش دادن به سخن دیگران را یاد بگیریم. باید در هر لحظه و هر موقعیت، آن‌گونه که مناسب است، گوش دهیم، اقدام کنیم و با صراحت حرف بزنیم. اگر آموزش ببینیم، همه می‌توانیم خود را با شرایطِ متفاوت تطبیق بدهیم.

واقعیت این است که ما با هم متفاوت هستیم.

«من یک انسان خاص هستم و عیبی هم ندارد. من این هستم و چنین رفتاری دارم».

شما آن کسی هستید که هستید. کسی هم نمی‌تواند بفهمد چرا شما کسی هستید که هستید: شما انسان خوبی هستید، و مهم نیست که چه وجهی از خودتان را به طرف مقابل نشان می‌دهید، مهم نیست که چه رفتاری را انتخاب می‌کنید، مهم نیست که چه برداشتی از شما صورت می‌گیرد.

انسان آن‌قدر پیچیده است که به طور کامل تشریح نمی‌شود.

ارتباط میان‌فردی موضوعی جذاب و پررمزوراز است.