بریدههایی از کتاب عاشقی به سبک ونگوگ
۴٫۰
(۲۴)
نفس آدم اگر زیر سقف نخورد سقف میریزد. خانه به آدم است که خانه است. آدم نباشد، غمباد میگیرد، خودش را شل میکند، میافتد.
گیله مرد
میتوانستم بنشینم و تکیه بزنم به گلدانهای شببو و هرچقدر که دلم بخواهد، به دو تا پنجرهٔ پهن و قدّی اتاقت خیره بشوم و خیالم را از لای آن پردهها بفرستم توی آن تاریکی خوشبو و بروم زیر پوست تابلوهایت.
آسمان
نفس آدم اگر زیر سقف نخورد سقف میریزد. خانه به آدم است که خانه است. آدم نباشد، غمباد میگیرد، خودش را شل میکند، میافتد.
گیله مرد
چرا باید دلم مثل دل سگ بزند و ذهنم بشود توی این هول و ولا، مثل استخر خالی وسط باغ، که دست خودش نباشد و باد، هرچه دلش میخواهد، بلند کند و بریزد تویش؟
maryhzd
اگر پای چپم یکی دو سانت کوتاه نبود، بعید بود که خسروخانی بگذارد به دلخواه خودم، بروم دنبال نقّاشی. تو هم میدانی نازلی که من این پای کوتاهم را خیلی دوست دارم. یک پای ناقص که بگذارد نقّاش بشوی، خیلی بهتر است از دو تا پای سالمی که تو را ببرد دانشگاه افسری.
maryhzd
از یک چیزی که مطمئن میشدی، فراموشش میکردی. تو اینطور بودی نازلی! وقتی مطمئن میشدی آدمهای دور و برت، چیزی از زهر مستی و گیجی هوای تو را توی وجودشان دارند، رهایشان میکردی به حال خودشان.
love.is.books
چیزی در من ریخته است که نمیدانم چیست. فقط یک چیز خاص نیست که در من ریخته است، خیلی چیزهاست. میدانم هرکدامشان چی هستند؛ امّا چیزهای مختلف، وقتی یکباره در هم شوند و با هم به سراغ آدم بیایند، ماهیتشان عوض میشود و میشوند یک چیز دیگر و آدم هول میکند. ترس به تنهایی ترس است. شگفتی به تنهایی شگفتی است. کلّهشقّی به تنهایی کلّهشقّی است. دوست داشتن به تنهایی دوست داشتن است. حالا وقتی دوست داشتن و ترس و شگفتی و کلّهشقّی در هم شوند، چیزی میشوند که تکتکشان نیستند.
love.is.books
گاهی حرفهایی میزنیم که اسمش را میگذاریم بذلهگویی، اسمش را میگذاریم شوخطبعی؛ حرفهایی که از سایهٔ ناتوانی ما میزنند بیرون. حرفهای جدّیمان را میپیچیم لای شوخی؛ نه به خاطر این که رندیم یا تیزهوشیم، به خاطر این که توان گفتن حرف جدّی را نداریم، به خاطر این که مخاطبمان قدرتش بیشتر است. میدانیم که مخاطب به هیچمان نمیگیرد و مثل لعبتک گنجه. دوستمان دارد؛ فقط در همین حد. چطور میشود با این مخاطب جدّی بود، وقتی چنین حسّی به نگاهش داری؟ حرف جدّی نمیزنیم فقط به خاطر این که ضعیفیم، و من قبول دارم که در برابر این ملکهٔ شیطان، هنوز هم ضعیفم.
آبیِ آسمونی
گاهی حرفهایی میزنیم که اسمش را میگذاریم بذلهگویی، اسمش را میگذاریم شوخطبعی؛ حرفهایی که از سایهٔ ناتوانی ما میزنند بیرون. حرفهای جدّیمان را میپیچیم لای شوخی؛ نه به خاطر این که رندیم یا تیزهوشیم، به خاطر این که توان گفتن حرف جدّی را نداریم،
مامان دوقلوها
علیل که نباشی، عشق علیلت میکند. ذلیل هم میشوی. لازم نیست کر و کور باشی. برو عاشق شو. صد رحمت به چلاق شدن و کر و کور شدن.
محمدرضا
حجم
۳۳۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
حجم
۳۳۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۱۲ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان