بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یک زندگی | طاقچه
تصویر جلد کتاب یک زندگی

بریده‌هایی از کتاب یک زندگی

انتشارات:فرهنگ معاصر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۳ رأی
۳٫۷
(۱۳)
هیچی بدتر از این نیست که وقتی پیر می‌شی، تو جوونیت سرک بکشی.
محمد
بارون با سختگیری تمام دخترش را در آنجا محبوس و منزوی کرده بود، به‌طوری که نه کسی از او و نه او از کسی خبر داشت. می‌خواست دخترش را در هفده‌سالگی پاکدامن تحویل بگیرد تا خودش او را با اشعار حکیمانه بپرورد. می‌خواست در کشتزارها و اراضی حاصلخیز، روحش را بارور کند و با مشاهده عشق پاک، عاطفه جانوران و راه‌وروش بی‌دغدغه زندگی، نادانی از وی بزداید. اکنون شاداب و سرشار از نیروی حیات و میل به نیکبختی، پذیرای هرگونه شادمانی و اتفاقات خوبی بود که روحش در روزهای پرملال و شب‌های دراز امیدوارانه مرورشان کرده بود.
طلا در مس
قوت و ضعفش محبتش بود، آن هم چندان نبود که نازونوازش یا بذل‌وبخشش کند یا در آغوش بگیرد. محبتش خلاقانه بود، بی‌قاعده و بی‌چون‌وچرا، همچون عصبی که بی‌حس شده باشد، توانی نداشت و کمابیش نقص به‌شمار می‌رفت.
طلا در مس
انسان همیشه از سر خودخواهی یا به دلیل نیاز به آرامش دوست دارد نگرانی را از خود دور کند.
محمد
گاه انسان با همان اندوهی که برای مردگان می‌گرید برای خیالات باطلش می‌گرید.
محمد

حجم

۲۴۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۴۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد