بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بی‌خبری‌ها | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بی‌خبری‌ها

بریده‌هایی از کتاب بی‌خبری‌ها

امتیاز:
۴.۶از ۱۰ رأی
۴٫۶
(۱۰)
می‌شمارم شِکوه‌های خویش را شب‌ها ولی می‌رود با رؤیتِ رویت حساب از دست من
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
عمرم به آه و ناله تلف شد، کاش فکری به حال فاصله می‌کردم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
می‌رفت اشک، از پیِ اشک و من خاموش، سیرِ قافله می‌کردم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
دار و ندارم ـ این دل خونین ـ را با یاد تو مبادله می‌کردم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
از عشق خود جدایم و جای گلایه نیست این بود ارث حضرت آدم برای من
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
آوای آسمانی داوود، مال تو خاموشی مقدّس مریم برای من
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
شادی برای تو، غم عالم برای من از ماه‌های سال، محرّم برای من
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
ای در کمین چشم‌هایت، شورچشمان! ای آسمانی‌چشم! ای پُر شور و شر چشم!
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
با اشک و مژگان، آب و جارو کردم آن را قابل بدان گاهی قدم بگذار بر چشم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
یارای درکت را ندارد بی‌حیا دل تاب تماشایت ندارد خیره‌سر چشم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
دیشب به یاد لالهٔ روی تو بوده‌ست باریده جای اشک اگر خونِ جگر چشم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
بالابلندی آن‌چنان کز شوق دیدار می‌خواهد از مژگان بگیرد بال و پر، چشم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
بهانه‌ای برای ماندنم نمانده‌ست سفر برای عاشقان خسته بهتر
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
برای این‌که دل به دیگری نبندم اگر غبار غم برآن نشسته، بهتر
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
بدون یار، کوچه‌کوچه غربت این‌جاست از این دیار، کوچ دسته‌دسته بهتر
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
شده‌ست بعد رفتن تو عمر، کوتاه که راهِ کم برای مردِ خسته بهتر
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
دل مثل جاده‌ای‌ست که در آن مسافریم آری، چه آشکار، چه پنهان، مسافریم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
بهشتت را چشیدم، بعد از آن راندی مرا از خود اگر بد بودم، از اوّل نمک‌گیرم نمی‌کردی
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
اگر عاشق نبودم، این‌چنین پیرم نمی‌کردی به این تن؛ این تن وامانده، زنجیرم نمی‌کردی
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
ای کاش که از زندگی‌ام هیچ نپرسند گهوارهٔ من خون دل است و کفنم اشک
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰

حجم

۲۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

حجم

۲۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

قیمت:
۱۶,۳۰۰
تومان