بریدههایی از کتاب بیخبریها
۴٫۶
(۱۰)
آن رازِ مگویم که اگر از قفس تن
بیرون نزنم بغضم و بیرون بزنم اشک
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
میخواستم از خانهبهدوشی به در آیم
از چاله به چاه آمدم و شد وطنم اشک
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
ابرم که پیِ دوست، تمام بدنم اشک
در محضر عشق است سکوت و سخنم اشک
دنبال خودم بودم و او ریخت به چشمم
فریاد زدم: «کیستی؟» و گفت: «منم؛ اشک!»
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
مثل ابری شدهام؛ دربهدرِ شهر به شهر
وای از آن دم که به شیراز بیفتد گذرم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
عهد بستم که تحمّل کنم این دوری را
عهد بستم ولی از عهد خودم میگذرم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
ای که در آینه هر روز به خود مینگری!
من از آیینه به دیدار تو شایستهترم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
رفتی و هیچ نگفتی که چه در سر داری
رفتی و هیچ ندیدی که چه آمد به سرم
گرمی طبعم از آن است که دلسوختهام
سرخی رویم از این است که خونینجگرم
کار عشق است نماز من اگر کامل نیست
آخر آنگاه که در یاد تواَم در سفرم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
همهشب دست به دامان خدا تا سحرم
که خدا از تو خبر دارد و من بیخبرم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
دنیا همه شعر است به چشمم اما
شعری که تکان داد مرا، چشم تو بود
the_soleimani
مبر از پینهٔ پیشانی من
گمان بر رتبهٔ عرفانی من
ز خاطر بردن ذکر سجود است
دلیل سجدهٔ طولانی من
the_soleimani
جنگ عقل و دل به پا شد، هر که راه خود گرفت
آنقَدَر دیوانهات بودم که گفتم عاقلم
the_soleimani
آن رازِ مگویم که اگر از قفس تن
بیرون نزنم بغضم و بیرون بزنم اشک
the_soleimani
کار عشق است نماز من اگر کامل نیست
آخر آنگاه که در یاد تواَم در سفرم
the_soleimani
این خانه غمی دارد و آن خانه غمی
از اینهمه غم نمینویسد قلمی
در خانهٔ دیگری از این کوچهٔ تلخ
در وهم نشسته شاعر محترمی
مهدی
ـ اسیر سعی فروردین و اسفند!
بگویم نرخ ایمانِ تو را چند؟
ـ چه ایمانی؟ که حتّی سنگها هم
خدا را بهتر از من میشناسند
مهدی
مبر از پینهٔ پیشانی من
گمان بر رتبهٔ عرفانی من
ز خاطر بردن ذکر سجود است
دلیل سجدهٔ طولانی من
مهدی
حجم
۲۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۲۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
قیمت:
۱۶,۳۰۰
تومان