بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بی‌خبری‌ها | طاقچه
تصویر جلد کتاب بی‌خبری‌ها

بریده‌هایی از کتاب بی‌خبری‌ها

امتیاز:
۴.۶از ۱۰ رأی
۴٫۶
(۱۰)
مبر از پینهٔ پیشانی من گمان بر رتبهٔ عرفانی من ز خاطر بردن ذکر سجود است دلیل سجدهٔ طولانی من
مادربزرگ علی💝
گاه چون سروم که قامت بسته هنگام نماز گاه چون تاکم که می‌ریزد شراب از دست من
سپهر
با اشک تو رودها درآمیخته‌اند از شور تو محشری برانگیخته‌اند ای تشنه‌لبی که اذن باران با توست! از شرم تو ابرها عرق ریخته‌اند
نقدی
مرا شمس آن‌چنان از خود جدا کرد که شش دفتر فقط نی‌نامه دارم
سپهر
آوای آسمانی داوود، مال تو خاموشی مقدّس مریم برای من
سپهر
من امشب شعر خواهم گفت بی‌شک اگر باران ببارد هم چه بهتر!
سپهر
مبر از پینهٔ پیشانی من گمان بر رتبهٔ عرفانی من ز خاطر بردن ذکر سجود است دلیل سجدهٔ طولانی من
سپهر
یکی خشم زمستان را بگیرد یکی شلّاق توفان را بگیرد مبادا بر زمین افتد دوباره یکی دستان باران را بگیرد
امید ادهمی
مراعات پر و بالت نکردیم نظر بر لطفِ هر سالت نکردیم سلامِ تازه‌ات از چیست؟ ای برف! مگر صد بار پامالت نکردیم؟!
امید ادهمی
۱ آن ماهی‌ام که گوشه‌ای از حوض مرده‌ام بیچاره آن دلی که به دریا سپرده‌ام بی‌تاب، مثل شعر به کاغذ نیامده شرمنده مثل نامهٔ برگشت‌خورده‌ام از بس که زخم بود بر آن، جا نیافتم تا بار عشق را بگذارم به گُرده‌ام ای باغبان! مزاحمتم را به دل مگیر از باغ، غیر حسرت چیدن نبرده‌ام می‌ترسم ای رفیق! تو هم مثل خاک سرد وقتی مرا به دل بسپاری که مرده‌ام
the_soleimani
من و این داغ ِ در تکرار مانده من و این آتشِ بیدار مانده مپرس از من چرا دلتنگ هستم دلم بینِ در و دیوار مانده
نقدی
آن مستِ همیشه باحیا، چشم تو بود آن آینهٔ رو به خدا، چشم تو بود دنیا همه شعر است به چشمم اما شعری که تکان داد مرا، چشم تو بود
khorasani
آوای آسمانی داوود، مال تو خاموشی مقدّس مریم برای من
khorasani
نمانده جای شکایت که در پی هر زخم بلندتر شده طومار بردباری ما
لام * عین
رفتی و هیچ نگفتی که چه در سر داری رفتی و هیچ ندیدی که چه آمد به سرم
لام * عین
خدایا! تهمت دزدی زده یوسف به بنیامین اگر یاری به یاری می‌رسد، جامی‌ست با ما هم دل از هر کس ربودی، عاقبت روزی شهیدت شد به قرآنت قسم، این‌گونه فرجامی‌ست با ما هم
the_soleimani
شادی برای تو، غم عالم برای من از ماه‌های سال، محرّم برای من
سپهر
با اشک تو رودها درآمیخته‌اند از شور تو محشری برانگیخته‌اند ای تشنه‌لبی که اذن باران با توست! از شرم تو ابرها عرق ریخته‌اند
امید ادهمی
آن مستِ همیشه باحیا، چشم تو بود آن آینهٔ رو به خدا، چشم تو بود دنیا همه شعر است به چشمم اما شعری که تکان داد مرا، چشم تو بود
امید ادهمی
مبر از پینهٔ پیشانی من گمان بر رتبهٔ عرفانی من ز خاطر بردن ذکر سجود است دلیل سجدهٔ طولانی من
امید ادهمی

حجم

۲۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

حجم

۲۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

قیمت:
۱۶,۳۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد