بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده | طاقچه
کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده اثر جی.کی. رولینگ

بریده‌هایی از کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده

۴٫۳
(۵۳)
هری جوان: من تلاش می‌کنم... خاله پتونیا: ولی تلاشِت اصلاً موفقیت‌آمیز نبوده. روی لیوان‌ها لکهٔ چربی هست. قابلمه‌ها هم هنوز کثیف‌ان. یالا بدو برو توی آشپزخونه و ظرف‌ها رو بساب.
کلاشینکف
و... اسنیپ چی؟ اسنیپ توی اون دنیا چی‌کار می‌کنه؟ اسنیپ: احتمالاً من اون‌جا مُرده‌م. او به اسکورپیوس نگاه می‌کند. چهرهٔ اسکورپیوس غمگین می‌شود. اسنیپ لبخند باریکی می‌زند. از دیدنم زیادی متعجب شدی. چه‌طوری مُردم؟ اسکورپیوس: دلیرانه. اسنیپ: به‌دست کی؟ اسکورپیوس: وُلدمورت: اسنیپ: چه‌قدر آزاردهنده. در طول مدتی که اسنیپ این اطلاعات را هضم می‌کند، سکوت برقرار می‌شود. با این حال، باید افتخار کنم که خودِ اربابِ تاریکی کلکم رو کنده. هرمیون: متأسفم سوِروس. اسنیپ به او نگاه می‌کند و درد را قورت می‌دهد. بعد، با دستش به رون اشاره می‌کند. اسنیپ: درسته. اما با این حال وضع من از تو بهتره. حداقل من همسرِ این نیستم.
نیومون
هر وقت شما سه تا با هم باشید، مردم نگاهتون می‌کنند. با هم نباشید هم نگاهتون می‌کنند. کلاً همیشه همه نگاهتون می‌کنند.
=o
هرمیون: این که چیزی نیست، رز نگران اینه که سال اول می‌تونه رکورد بیشترین امتیاز کوییدیچ رو بشکنه یا سال دوم و این که چند سال زودتر از بقیه می‌تونه تو آزمون سطح مقدماتی جادوگری شرکت کنه. رون: واقعاً معلوم نیست این‌همه بلندپروازی این دختر به کی رفته؟!
=o
درِیکو: آستوریا همیشه می‌دونست که قرار نیست به سنِ پیری برسه. می‌خواست وقتی می‌ره، من یه نفر رو داشته باشم، چون... درِیکو مالفوی بودن یعنی تنهاییِ ابدی.
seyed
آدم‌های بزرگی بودن، و عیب‌های بزرگی هم داشتن و می‌دونی چیه... به خاطر اون عیب‌ها به آدم‌های بی‌نظیری تبدیل شدن.
Fateme
هرمیون: هیچ هم چنین فکری نکردم؛ من کاملاً بِهت ایمان دارم. رز: منم کاملاً ایمان دارم که افسر آزمون رو طلسم کرده.
=o
هرمیون: ای بابا. مامان و بابای من دندون‌پزشک بودند، به هر حال باید یه روزی از حرفشون سرپیچی کنم دیگه. البته الان که چهل سالمه دیگه یه کم دیره ولی...
=o
متشکرم که به خاطر شیرینی‌هام موندی، آلبوس!
سورملینا؛
آلبوس حسابی از جا می‌پرد و دلفی، یک زنِ بیست و چند ساله، با ظاهری مصمم را می‌بینیم که از پایین پله‌ها نگاهش می‌کند. اِوا، ببخشید. نمی‌خواستم بترسونمت. من‌هم عادت داشتم همیشه توی پله‌ها قایم شم و به حرف‌های دیگران گوش کنم. می‌نشستم و منتظر می‌موندم تا کسی حرفی بزنه که یه‌ذره جالب باشه.
=o

حجم

۲۰۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

حجم

۲۰۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

قیمت:
۹۲,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد