بریدههایی از کتاب ضیافت
۳٫۹
(۲۲)
طبیعت فانی و میرای موجودات زنده باعث میشود که آنها برای خود جاودانگی و نامیرایی پدید آورند. در جانوران تنها راه همان تولیدمثل است که سبب بقای آنها میشود. با تولیدمثل، موجود زنده بهجای موجود پیر و رو به زوال، از خویش نوزاد تازهای را بهجا میگذارد.
نسترن
از لحاظ دانش و شناخت نیز ما هرگز به حال پایدار خود باقی نمیمانیم. هنگامی که گمان میکنیم دربارهٔ یک موضوع به فکر فرو میرویم، در همان لحظه آگاهیم که شناخت ما از بین رفته است؛ زیرا فراموشی در واقع از بین رفتن شناسایی است و از راه یادآوری، شناخت تازهای بهجای آنکه از بین رفته است، در ما ایجاد میشود؛ بهنحوی که بهنظرمان چنان میرسد که این شناسایی جدید همان شناسایی گذشته است.
فاطمه
پی بردیم عشق خواستار زیبایی است و از آن بهرهمند نیست، در نتیجه به خیر و نیکی هم نیازمند است و بالطبع فاقد آن است. پس چگونه زیبا و نیک تواند بود؟
کِــــلارآ
چرا که عشق موجودی است زیبا و، چون عاشق با معشوقِ خود بر نقطهٔ شناسایی همدیگر رسیدند آنجا میتواند که عاشق بر فرهنگ و فضایل معشوق خود افزوده و او را به کسبِ کمال خویش یاوریها کند، و معشوق جویای بینش و پویای راه دانش گردد، و دل به عاشق خود سپارد. بر فرض هم که در دعوی محبت از او فریب خورده و از این معامله سود و صلاحی بهدست نیاورد، باز هم در خصوص این مورد جای پشیمانی و شرمساری نیست. هرچند در سایر موارد چون فریفته شویم یا به مطلوب خود نرسیم، شرمنده خواهیم شد.
کِــــلارآ
و عاشق و معشوق هم باید یکدیگر را بیازمایند و بسنجند که در کدام نوعِ عشقند. به همین دلیل اگر معشوقی زود رام گردد زشت مینماید و پیوند عشقش چندان شرافتی ندارد؛ زیرا او باید زمان کافی داشته باشد تا عاشق را تمام و کمال بیازماید. همچنین زشت و ناپسند است، اگر جوانی برای ثروت و یا بهعلت زورگویی افراد ذینفوذ خود را تسلیم عشق نماید؛ یعنی تاب و توان مقاومت در برابر زورگویان صاحبنفوذ را نیاورده و تسلیم آنها شود، تا او را به ثروت و یا جاه و مقام اجتماعی برساند. چه هیچکدام از این چیزها ماندگار و جاوید نخواهد ماند.
کِــــلارآ
«هیچکس حق ندارد راضی شود که در گمراهی و نادانی بماند، و نیز کسی نباید حقیقت را پنهان کند.»
Martha'e Dark
پس بگذارید بر لطافت عشق هم دلایلی از این نوع بیان نمایم، چرا که عشق، بر زمین سفت گام نمیگذارد، و سر آدمیان هم زیاده نرم نیست که پای بر آن بگذارد، اما پا بر دل و جان آدمیان میگذارد که لطیفترین جایگاه است.
پویا یوزباشی
اروس از پدر و مادر خود ارث میبرد. میراث او از مادر این است که همیشه تهیدست بماند و از لطافت و زیبایی هم بینصیب باشد. و این درست برخلاف آن چیزی است که بسیاری میپندارند. او نیز خشن است و رنگپریده، نه کفش به پا دارد و نه برای آرمیدن مسکن و مأوایی. بر روی زمین عریان زیر آسمان میخوابد. گاه در کوی و بَرزن و یا در رواقخانهها شب را به روز میرساند و همانند مادرش بینوا و تهیدست است.
اما از طرف دیگر، همانند پدرش شکارگر زبردستی است که با نهایتِ دلیری و نشاط در جستوجوی خوبی و زیبایی است، و هر لحظه چارهٔ تازهای میاندیشد، و هر روز از راه دیگری وارد میشود و لحظهای از جستوجوی دانش و معرفت بازنمیایستد، و درعینحال نیز جادوگری زبردست و حیلهگر است.
niloufar.dh
حجم
۱۲۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۱۲۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۹,۶۰۰۳۰%
تومان