بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تو | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تو

بریده‌هایی از کتاب تو

امتیاز:
۳.۴از ۱۸۴ رأی
۳٫۴
(۱۸۴)
خب، از هیچ‌کس پنهان نیست که بیشترِ مردم احمق‌اند. بیشتر مردم افسانه‌های بی‌خود را دوست دارند و عدهٔ زیادی از آن‌ها تابه‌حال چیزی از پائولا فاکس یا هانا نشنیده‌اند، پس گور پدر بیشتر مردم بک، مگر نه؟
Yasaman Mozhdehbakhsh
و مشکل کتاب‌ها این است که تمام می‌شوند. فریبت می‌دهند. تا اعماق فرومی‌روی و مالکیت‌ها و روابطِ خود در دنیا را جلوی در رها می‌کنی و از درون خوشت می‌آید و مالکیت‌ها یا روابطتت را نمی‌خواهی و سپس، کتاب دود می‌شود و به هوا می‌رود.
Dreamer3028
«پنج ساعت و یازده روز» است که عشقت را از من گرفته‌ای و حالا همهٔ ترانه‌هایی که درمورد ما بودند افتضاح به نظر می‌رسند، چون دیگر کسی «ما را درکنار هم نمی‌بیند و تو فردا من را دوست نخواهی داشت»
bad girl
این آقا ۳۶ ساله است و تازه حالا قصد کرده فرنی و زویی بخواند؟ بیایید واقع‌بین باشیم؛ آن را نمی‌خواند، تنها پوششی برای کتاب دن براون ته سبدش است. در کتاب‌فروشی کار کنید تا بفهمید بیشترِ مردمِ این جهان از چیزی که هستند احساسِ گناه می‌کنند.
حیدر
می‌خواهم زندگی آهسته حرکت کند، زیرا می‌خواهم تو را با تمام قلبم پیش‌بینی کنم، با تمام قلبم از تو استقبال کنم، با تمام قلبم تو را دوست داشته باشم و با تمام قلبم دل‌تنگت شوم. می‌خندم، چون مثل یک کارت تبریک به نظر می‌رسم، اما لیاقت این‌ها را دارم: تو، خوشی.
Dreamer3028
روز بعد تعدادی عروسک تودرتوی روسی برایم آورد. گفت: «بازش کن. آروم جوزف.» یک عروسک را نصف کردم و به عروسک دیگری رسیدم و آن عروسک را هم نصف کردم و به عروسک دیگری رسیدم و همین‌طور ادامه دادم تا به عروسک آخر رسیدم که از وسط نصف نمی‌شد، تنها عروسک سالم درمیان عروسک‌ها. او گفت: «هرچیز باارزشی باید پنهون بمونه، وگرنه اتفاقاتِ بدی می‌افته.»
azaad
چیزهایی که واقعاً مهم‌اند چیزی نمی‌نویسی. من را به دنبال‌کنندگانت نشان نمی‌دهی. زندگیِ آنلاینت نمایشی متنوع است، پس اینکه در فعالیت‌های توییتری‌ات نامی از من نبرده‌ای، معنایش این است که من را با جان‌ودلت می‌خواهی.
"nda"
اگر این امکان وجود داشت که کتاب به آهک تبدیل شود، کتاب‌های فاکنر از آن دست کتاب‌هایی بودند که روی میزِ کنارِ تخت‌خوابت به آهک تبدیل می‌شدند.
Saba
تماس چشمی چیزیه که ما رو متمدن نگه می‌داره.»
๛دُخــتَرِ شــــَــهریــــــوَر๛
به این‌طرف اتاق می‌آیی و خورشید تعقیبت می‌کند، زیرا تمام گیاهان به‌سمت خورشید خم‌اند
hiba
مردم باید حواسشان باشد، وگرنه درنهایت همان زندگی‌ای نصیبشان می‌شود که از آن فراری بودند.
hiba
چقدر حیف است که آدم از چیزی که ندارد آن‌قدر برآشفته باشد که چیزهایی را که دارد اصلاً به حساب نیاورد.
hiba
«خوشبختی یعنی ایمان داشته باشی که قرار است خوشبخت شوی. خوشبختی امید است.»
hiba
اگر قرار است کسی را دوست داشته باشی، خوب است که تمام حالت‌هایش را بدانی
hiba
امتحانت می‌کنم: «خب، باید باهات چی‌کار کنیم؟» جواب صحیح: باید برای بخشش التماس کنی،
لیلی مهدوی
از من نمی‌ترسی. از هیچ‌کس نمی‌ترسی. مردها دوستت دارند. این را می‌دانی. هیچ مردی نمی‌تواند موشی در خانهٔ تو باشد، چون تو همیشه کسی را کنارت داری: کارمندی جذاب در کتاب‌فروشی، روان‌پزشکی چشم‌چران، دختر پول‌دار. همیشه یک نفر از تو مراقبت خواهد کرد و تو باور داری که خاصی
لیلی مهدوی
موهایش را به‌شکل دم‌اسبیِ غمگینی در پایین بسته. او یک زن شاد نیست بک. او گستاخ است.
لیلی مهدوی
دست ایمی را گرفته (یعنی آن بچه‌ای که برای پیشگیری از طلاق به دنیا آورده‌اند) و مک را صدا می‌زند تا یواش‌تر برود. مک برای این به دنیا آمده بود که ازدواجشان را قطعی کند. او بزرگ‌تر است و به آن‌ها دل‌بستگی ندارد.
لیلی مهدوی
مهم نیست من چه‌کار می‌کنم یا چقدر سخت تلاش می‌کنم که همیشه کارهایم به اینجا ختم می‌شوند؛ همیشه توسط شخصی که بیشتر دارد و بیشتر می‌داند گیر می‌افتم.
لیلی مهدوی
من واقعیتِ خنده دار و عاشقانهٔ اساسی‌ای را به او یادآوری کردم: جهان جای ناعادلانه‌ای است.
لیلی مهدوی

حجم

۳۹۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۳۹۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۶
۷
صفحه بعد