بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تو | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تو

بریده‌هایی از کتاب تو

امتیاز:
۳.۴از ۱۸۴ رأی
۳٫۴
(۱۸۴)
چیزی تحت عنوان "قفس پرواز" وجود نداره. فقط یه چیز هست که از قفس کوچیکی که پرنده نمی‌تونه توی اون پرواز کنه بی‌رحمانه‌تره، و اون قفس بزرگیه که باعث می‌شه پرنده فکر کنه می‌تونه پرواز کنه. فقط یه هیولا "یه پرنده" رو همچین جایی زندانی می‌کنه و اسم خودش رو می‌ذاره دوست‌دار حیوانات.»
شیلا در جستجوی خوشبختی
در کتاب‌فروشی کار کنید تا بفهمید بیشترِ مردمِ این جهان از چیزی که هستند احساسِ گناه می‌کنند.
شیلا در جستجوی خوشبختی
به خودم یادآوری می‌کنم: خونسرد باش جو. دخترا از اینکه یه پسر زیادی برای جلب‌توجه تلاش کنه خوششون نمی‌آد.
رعنا
تو هرگز چنین حرف احمقانه‌ای نمی‌زدی و من کارن مینتی را نوازش و کوین جیمز تماشا می‌کنم و به‌قدری دلم برایت تنگ شده که حالت‌تهوع دارم. ناگهان باید بروم. بلند می‌شوم.
s
من صبرم از دست او، از دست زندگی، از دست مردم لبریز شده است. دیگر چیزی برای رؤیاپردازی و آرزوکردن ندارم.
s
و من حتماً بی‌عرضه‌ترین بی‌عرضه‌های دنیا هستم. من حتی یک ظرف را نمی‌توانم بشکنم و یکهو می‌پرم به‌طرف شمع‌ها، اما نمی‌خواهم این خانه را به آتش بکشم. تو در این خانه بودی و با من وقت گذراندی، کتاب خواندی، «زندگی» کردی. نمی‌توانم این خانه را مقصر بدانم و نمی‌توانم بیندازم گردن ظرف یا آب‌نبات‌ها یا نوار هشدار «نزدیک نشوید» روی پردهٔ حمام. دستم را روی شمع پایین می‌آورم و آتش داغ است و پوستم درد می‌گیرد و دلم می‌خواهد خودم را آتش بزنم، اما همه می‌دانیم که من یک آدمِ ترسوی بی‌عرضهٔ لعنتی‌ام. من جرئت انجام این کار را ندارم. بوی گوشت سوخته بر بوی پیتزا می‌چربد و خوب است که بیخود گل نخریدم و پولم را هدر ندادم.
s
چون مقصرِ لعنتیِ این قضیه او نیست، منم. برایت آب‌نبات گرفته بودم بک. ظرف آب‌نبات را بلند و به‌طرف پرده پرتاب می‌کنم، پرده‌ای که از یک خانم پیرِ پایین خیابان خریدم تا سوراخ دیوار را بپوشانم تا تو در خانهٔ من راحت‌تر باشی. ظرف نمی‌شکند. محکم می‌افتد روی مبل و من حتماً بی‌عرضه‌ترین بی‌عرضه‌های دنیا هستم
s
زوج‌های معمولی یک سگ می‌خرند تا بچه‌داری را تمرین کنند، اما ما باهم مغازه‌ای پر از کتاب داریم. بارِ کار را باهم تقسیم می‌کنیم و به مشتریان می‌خندیم و به‌شوخی درمورد اینکه چه آهنگی پخش کنیم باهم بحث می‌کنیم. مثل زوج‌های دههٔ ۱۹۵۰ هستیم، به‌شدت جنسیت‌زده، چون من رئیسم و تو از این خیلی خوشت می‌آید. سربه‌سرم می‌گذاری، قوانین را زیر پا می‌گذاری و برای برانگیختن احساساتِ من زندگی می‌کنی. به‌راحتی می‌خندیم. کلاه هولدنم را می‌آورم سر کار و وقتی نگاه نمی‌کنی، سرم می‌گذارم و وقتی من را می‌بینی، از خنده منفجر می‌شوی.
s
می‌دونی، منظورم اینه که متفاوت‌ها همدیگه رو جذب می‌کنن.» «ما باهم متفاوتیم؟» می‌گویی: «خب، خواهیم دید»
s
«مؤدبانه» است که کتاب‌خوان‌ها و افرادی را که دنبال چیزی می‌گردند تنها گذاشت. وقتی به افراد فشار می‌آورید و پیشنهاد کمکِ بیش‌از حد می‌دهید، احساس می‌کنند آن‌ها را به‌سمت درِ خروج هل می‌دهید.
s
شهرستان‌های کوچک برای من ترسناک‌تر از شهرهای بزرگ‌اند.
s
من همین حس رو درمورد فروشگاه کتاب دارم. اونجا قدم می‌زنم و حس می‌کنم تمام دنیا اونجاست، مهم‌ترین داستان‌ها درطول زمان. و بعد هم طبقهٔ پایین توی قفس.
s
من دانشگاه نرفته‌ام، پس دوران بزرگ‌سالی‌ام را صرف زنده‌کردنِ خاطراتِ زمانِ دانشگاه نمی‌کنم. من از آن آدم‌های عوضیِ دل‌رحم نیستم که هیچ‌وقت جرئتِ در لحظه زندگی کردن را ندارند. من برای زندگی زندگی می‌کنم
s
من از آن آدم‌های عوضیِ دل‌رحم نیستم که هیچ‌وقت جرئتِ در لحظه زندگی کردن را ندارند. من برای زندگی زندگی می‌کنم
s
گاهی آدم دلش می‌خواد وارد تاریکی بشه
s
اما اگه جایی برای خرید فیلم‌ها یا آلبوم‌های موسیقی نباشه، نوبت می‌رسه به کتاب‌ها. دیگه ویدئوکلوپی وجود نداره، پس آدم‌های بی‌سروپایی هم وجود ندارن که توی ویدئوکلوپ‌ها کار کنن و نقل‌قول‌هایی از تارانتینو بازگو کنن و درمورد داریو آرجنتو بحث کنن و از کسایی که فیلم‌های مگ رایان رو کرایه می‌کنن متنفر باشن. این عمل، یعنی تبادل بین فروشنده و خریدار، مهم‌ترین خیابونِ دوطرفه‌ایه که ما داریم. و تو نمی‌تونی این خیابون‌های دوطرفه رو به‌راحتی از بین ببری و منتظر پیامدهاش نباشی.
s
همه همیشه دارن تلاش می‌کنن بهتر بشن، دوسه کیلو وزن کم کنن، پنج تا کتاب بخونن، برن موزه، یه صفحهٔ موسیقیِ کلاسیک بخرن و بهش گوش بدن و دوستش داشته باشن. اما کاری که درواقع دلشون می‌خواد انجام بدن، اینه که دونات بخورن، مجله بخونن، و آلبوم پاپ بخرن. و کتاب؟ گور پدر کتاب. به‌جاش دستگاه کیندل رو می‌خرن.
s
«همه همیشه دارن تلاش می‌کنن بهتر بشن، دوسه کیلو وزن کم کنن، پنج تا کتاب بخونن، برن موزه، یه صفحهٔ موسیقیِ کلاسیک بخرن و بهش گوش بدن و دوستش داشته باشن. اما کاری که درواقع دلشون می‌خواد انجام بدن، اینه که دونات بخورن، مجله بخونن، و آلبوم پاپ بخرن. و کتاب؟ گور پدر کتاب. به‌جاش دستگاه کیندل رو می‌خرن. می‌دونی چرا کیندل این‌قدر موفقه؟»
Elaheh Dalirian
اگر نمی‌توانید عشق بی‌قیدوشرط نثار کنید، بچه‌دار نشوید.
paria sadeghi
کارهایی که به درد شب می‌خورند در روز جواب نمی‌دهند
aghaei

حجم

۳۹۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۳۹۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۷۰%
تومان