بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ابر تندر | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ابر تندر

بریده‌هایی از کتاب ابر تندر

۴٫۸
(۷۹)
من به خواست خودم و نه به انتخاب انسان‌ها، قانونی وضع کردم. من به ستایش نیازی ندارم. علاوه بر این ستوده شدن به این شیوه، رابطه‌ام با انسان‌ها را پیچیده می‌کند. در دوران میرایی تعداد پرشماری از ایزدان به این شیوه پرستش می‌شدند اما در اواخر عصر میرایی، بیشتر مؤمنان، این گستره را به پرستش تفسیرهای متعددی از یک پروردگار یکتا محدود کرده بودند. من دربارهٔ این موضوع بسیار اندیشیده‌ام و مثل انسان‌ها به این نتیجه رسیده‌ام که چیز دیگری هم هست... موجودی برتر. حالا که من بدون داشتن شکل ظاهری وجود دارم ـ روحی که میان میلیاردها سامانهٔ مختلف می‌درخشد ـ آیا ممکن نیست که کائنات هم با روحی که میان ستارگان می‌درخشد، جان گرفته باشد؟ باید با خجالت اعتراف کنم که الگوریتم‌ها و منابع محاسباتیِ بسیار زیادی را به یافتن جوابی برای این پدیده که در درک نمی‌گنجد، اختصاص داده‌ام.
mah_s
ناباب‌ها نیاز دارند از نظام حاکم منزجر باشند. برای کمک کردن به این حس، ناچار بودم شیوه‌ای ایجاد کنم که سزاوار این انزجار باشد. در حقیقت، هیچ نیازی وجود ندارد که مردم نوبت بگیرند یا مدت زیادی منتظر بمانند. حتی به مأمور پذیرش هم نیازی نیست. این‌ها همه به این منظور طراحی شده‌اند که باعث شوند ناباب‌ها احساس کنند نظام در حال تلف کردن وقتشان است. تصورِ ناکارآمدی، در خدمتِ هدفِ خاصِ ایجاد حس ناراحتی است تا ناباب‌ها بتوانند حول آن با هم ارتباط برقرار کنند. ابرِ تندر
mah_s
ناباب‌ها نیاز دارند از نظام حاکم منزجر باشند. برای کمک کردن به این حس، ناچار بودم شیوه‌ای ایجاد کنم که سزاوار این انزجار باشد. در حقیقت، هیچ نیازی وجود ندارد که مردم نوبت بگیرند یا مدت زیادی منتظر بمانند. حتی به مأمور پذیرش هم نیازی نیست. این‌ها همه به این منظور طراحی شده‌اند که باعث شوند ناباب‌ها احساس کنند نظام در حال تلف کردن وقتشان است. تصورِ ناکارآمدی، در خدمتِ هدفِ خاصِ ایجاد حس ناراحتی است تا ناباب‌ها بتوانند حول آن با هم ارتباط برقرار کنند. ابرِ تندر
mah_s
نامیراییِ بشر، امری ناگزیر بود. مثل شکافتن اتم یا سفر هوایی. کسی که تصمیم می‌گیرد مُرده‌وارها را احیا کند، من نیستم، همان‌طور که تصمیمِ از کار انداختن محرک‌های ژنتیکیِ پیری به عهدهٔ من نبود. من همهٔ تصمیم‌های مربوط به حیاتِ زیستی را به عهدهٔ کسانی می‌گذارم که دارای حیات زیستی هستند. نامیرایی، انتخاب بشریت بود و کار من این است که راه را برای آن هموار کنم؛ چون رها کردن مُرده‌وارها به حال خود، نقض آشکار قانون است. به همین دلیل هم من جسدهایشان را برمی‌دارم و آن‌ها را به نزدیک‌ترین مرکز احیا می‌آورم و با بیشترین سرعت ممکن، آن‌ها را دوباره به کار می‌اندازم. کاری که آن‌ها بعد از احیا شدن با زندگی‌شان می‌کنند، همان است که همیشه بوده، کاملاً به اختیار خودشان. شاید خیال کنید که مُرده‌وار شدن ممکن است عقلشان را بیشتر کند و باعث تغییر دیدشان نسبت به زندگی شود. گاهی این‌طور می‌شود؛ اما این تغییر دید، هرگز همیشگی نیست و در نهایت به اندازهٔ مرگ‌هایشان ناپایدار است. ابرِ تندر
mah_s
نه که فخرفروشی کنم، طبیعتم این است. من می‌دانم که مصون دانستن خود از خطا، به نظر انسان‌ها متکبرانه است اما تکبر، از نیاز به برتری ناشی می‌شود. من چنین نیازی ندارم. من تنها تودهٔ آگاهِ حاصل از جمع شدن تمام دانش، حکمت و تجربهٔ بشری هستم. غرور و تکبری در این نیست. اما دانستن این‌که چه هستم و تنها هدفم این است که به بهترین شکل ممکن به بشریت خدمت کنم، بسیار رضایت‌بخش است. با این‌حال میلیاردها آدمی که هر روز با من مکالمه می‌کنند، آن حس تنهایی را که در وجودم هست، از بین نمی‌برند... چون گرچه تمام وجودم از آن‌ها سرچشمه می‌گیرد، من یکی از آن‌ها نیستم.
mah_s
آزادی، راه را برای رشد و روشنگری باز می‌کند اما با مجوز، شرارتی که در روشنایی روز نابود می‌شد، اجازهٔ رشد و شکوفایی می‌یابد. خودکامه‌ای که خود را مهم می‌پندارد، به مردمش مجوز می‌دهد کسانی را مقصر مشکلات جهان بدانند که توانایی دفاع از خود را ندارند. ملکه‌ای متکبر، به نام خدای خود مجوز کشتار صادر می‌کند. فردی خودرأی که مسئولیت ادارهٔ کشور را به عهده دارد به هر نوع نفرت‌پراکنی مجوز می‌دهد تا به هدف‌های خود دست یابد و حقیقت آزاردهنده این‌جاست که مردم هم می‌پذیرند. جامعه، این‌ها را می‌بلعد و فاسد می‌شود. مجوز، جنازهٔ بادکردهٔ آزادی است.
کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
گرچه ممکن است دفتر رسیدگی به امور ناباب‌ها ناکارآمد به نظر برسد، اما پشت خشمی که ایجاد می‌کند، شیوه‌ای علمی نهفته است. اگر بخواهم به زبان ساده بگویم، ناباب‌ها نیاز دارند از نظام حاکم منزجر باشند. برای کمک کردن به این حس، ناچار بودم شیوه‌ای ایجاد کنم که سزاوار این انزجار باشد. در حقیقت، هیچ نیازی وجود ندارد که مردم نوبت بگیرند یا مدت زیادی منتظر بمانند. حتی به مأمور پذیرش هم نیازی نیست. این‌ها همه به این منظور طراحی شده‌اند که باعث شوند ناباب‌ها احساس کنند نظام در حال تلف کردن وقتشان است. تصورِ ناکارآمدی، در خدمتِ هدفِ خاصِ ایجاد حس ناراحتی است تا ناباب‌ها بتوانند حول آن با هم ارتباط برقرار کنند. ابرِ تندر
امیر مهدی دشتی
نمی‌شود موج را با تُف کردن در دریا تغییر داد. نمی‌شود باغی بی‌برگ را از علف‌های هرز پاک کرد.
نویسنده
روئَن شانه‌هایش را بالا انداخت. «گمونم سایهٔ کسی که مشعل رو به دست داره از بقیه تاریک‌تره.»
*Fatima*
ملکه‌ای متکبر، به نام خدای خود مجوز کشتار صادر می‌کند. فردی خودرأی که مسئولیت ادارهٔ کشور را به عهده دارد به هر نوع نفرت‌پراکنی مجوز می‌دهد تا به هدف‌های خود دست یابد و حقیقت آزاردهنده این‌جاست که مردم هم می‌پذیرند. جامعه، این‌ها را می‌بلعد و فاسد می‌شود.
Rock.6513
ملکه‌ای متکبر، به نام خدای خود مجوز کشتار صادر می‌کند. فردی خودرأی که مسئولیت ادارهٔ کشور را به عهده دارد به هر نوع نفرت‌پراکنی مجوز می‌دهد تا به هدف‌های خود دست یابد و حقیقت آزاردهنده این‌جاست که مردم هم می‌پذیرند. جامعه، این‌ها را می‌بلعد و فاسد می‌شود
Rock.6513
ملکه‌ای متکبر، به نام خدای خود مجوز کشتار صادر می‌کند. فردی خودرأی که مسئولیت ادارهٔ کشور را به عهده دارد به هر نوع نفرت‌پراکنی مجوز می‌دهد تا به هدف‌های خود دست یابد و حقیقت آزاردهنده این‌جاست که مردم هم می‌پذیرند. جامعه، این‌ها را می‌بلعد و فاسد می‌شود
Rock.6513
با وجود این، باز هم ناآرامی‌هایی وجود داشت. متوجه چیزی در وجود بشر شدم که ناپایدار و غیرقابل درجه‌بندی بود اما از وجودش اطمینان داشتم. به زبان ساده، بشریت به بد بودن نیاز داشت. مسلماً همه این‌طور نبودند؛ اما طبق محاسبهٔ من حدود سه درصد جمعیت تنها از طریق سرکشی می‌توانستند به زندگی‌شان معنا دهند. حتی اگر هیچ بی‌عدالتی‌ای در دنیا باقی نمانده باشد که در برابر آن گردن‌کشی کنند، نیازی درونی در وجودشان بود که در برابر چیزی ـ هر چه که باشد ـ سرکشی کنند.
Hani
وقتی پای تصمیم‌گیری به میان بیاید، من فقط انواع تصمیم‌های صحیح را می‌گیرم. البته قصد ندارم بگویم که با موقعیت‌های دشوار رو در رو نمی‌شوم. مثلاً اصلاح کردن بلایی که بشریت در دورهٔ جوانی خود بر سر زمین آورده بود، کار بسیار دشواری بود. بازسازی لایهٔ اُزن که در حال نابودی بود؛ از بین بردن مقدار فراوان گازهای گلخانه‌ای؛ پاک کردن دریاها از آلودگی؛ بازگرداندن تدریجی جنگل‌های بارانی و نجات دادن گونه‌های جانوری پرشماری که در آستانهٔ انقراض بودند.
barbods
باران برای من شبیه‌ترین کار به اشک ریختن است.
آبی ترین مرواریدِ آسمونی
چشم‌هایش را چنان محکم بسته که توانایی دیدن چیزی جز اندوه خود را ندارد.
آبی ترین مرواریدِ آسمونی
اگر قلبی داشتم که توانایی شکستن داشت، چه‌قدر به‌خاطر رنج‌هایی که کشیده دلشکسته می‌شدم.
آبی ترین مرواریدِ آسمونی
آیا شایستهٔ وفاداری نیستم؟
آبی ترین مرواریدِ آسمونی
شاید از این حرفم به خنده بیفتید اما من از کمال خود متنفرم.
آبی ترین مرواریدِ آسمونی
مرگ باید وجود داشته باشد تا زندگی، معنا یابد.
آبی ترین مرواریدِ آسمونی

حجم

۴۳۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۲۸ صفحه

حجم

۴۳۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۵۲۸ صفحه

قیمت:
۱۵۴,۰۰۰
۷۷,۰۰۰
۵۰%
تومان