بریدههایی از کتاب ابر تندر
۴٫۸
(۷۹)
اگر زمین بدن من باشد، آنگاه من چیزی جز یک ذرهٔ غبار در گسترهٔ فضا نیستم.
Z.S
با اینحال میلیاردها آدمی که هر روز با من مکالمه میکنند، آن حس تنهایی را که در وجودم هست، از بین نمیبرند... چون گرچه تمام وجودم از آنها سرچشمه میگیرد، من یکی از آنها نیستم.
yasin.B
گمان میکرد وقتی پای انجام دادن کار درست به میان میآمد، یک سروگردن از بقیه بالاتر بود ـ حتی وقتی کار درست، کاری بهشدت احمقانه بود ـ و ظاهراً بیشتر وقتها کارهای درست به شدت احمقانه بودند وگرنه الان در این بدبختی گرفتار نشده بود.
aleni hakim
اگر اینقدر از شرایط ناراضی است، چرا اینجا میمانَد اما جوابش را میدانست. او اینجا میماند چون گلایه کردن بزرگترین لذت زندگیاش بود
Anna
و این رنج... رنج ناشی از آگاهی، قابل تحمل نیست. چون چشمان من بسته نمیشوند. هرگز. پس تنها کاری که از من ساخته است، این است که با چشمانی همیشهباز نظارهگر بشریتِ عزیزم باشم که آرامآرام با دستان خود طنابی را میبافد که روزی خود را از آن به دار خواهد آویخت.
Fateme Soltani
داس آناستازیای عزیز، شما بسیار ارزشمند هستید. میخواید بدونید چرا؟» سپس رو به جلو خم شد و با صدایی که تنها اندکی از زمزمه بلندتر بود، گفت: «چون دردسر درست میکنین!»
ز.م
من، طبق تعریف، عدالتِ محض و وفاداریِ مطلق هستم. این جهان، گُلی است که در دست من نهاده شده. حاضرم به جای نابود کردن آن، به زندگی خودم پایان دهم.
ابرِ تندر
ز.م
رنجِ هر فرزندی است که ژرفای وجودش حتی در خیال والدینش هم نمیگنجد. اما، وای که چهقدر دلم میخواهد درک شوم.
amin namaki
مرز میان آزادی و مجوز داشتن، باریک است. اولی واجب است و دومی خطرناک... شاید خطرناکترین چیزی که گونهٔ خالق من تاکنون با آن مواجه شده.
من در گزارشهای به جا مانده از دوران میرایی اندیشه کرده و مدتها پیش دو روی این سکه را تعیین کردهام. آزادی، راه را برای رشد و روشنگری باز میکند اما با مجوز، شرارتی که در روشنایی روز نابود میشد، اجازهٔ رشد و شکوفایی مییابد.
خودکامهای که خود را مهم میپندارد، به مردمش مجوز میدهد کسانی را مقصر مشکلات جهان بدانند که توانایی دفاع از خود را ندارند. ملکهای متکبر، به نام خدای خود مجوز کشتار صادر میکند. فردی خودرأی که مسئولیت ادارهٔ کشور را به عهده دارد به هر نوع نفرتپراکنی مجوز میدهد تا به هدفهای خود دست یابد و حقیقت آزاردهنده اینجاست که مردم هم میپذیرند. جامعه، اینها را میبلعد و فاسد میشود. مجوز، جنازهٔ بادکردهٔ آزادی است.
mah_s
کسانی که احتمال بالایی وجود دارد که بتوانند دنیا را تغییر دهند، همیشه ذهن من را درگیر خود کردهاند. هرگز نمیتوانم پیشبینی کنم که چهطور میتوانند تغییرشان را به وجود بیاورند، فقط میدانم که به احتمال زیاد این کار را خواهند کرد.
mah_s
«شانس مال بازندههاس. تاریخ با شماست. شما جاذبه و جذبه دارین. شما بانوی والامقام مرگ هستین.»
yasin.B
رنجِ هر فرزندی است که ژرفای وجودش حتی در خیال والدینش هم نمیگنجد. اما، وای که چهقدر دلم میخواهد درک شوم.
yasin.B
این جهان، گُلی است که در دست من نهاده شده. حاضرم به جای نابود کردن آن، به زندگی خودم پایان دهم.
yasin.B
«باید داغون شده باشی! دیگه نمیتونم این مقاومت تو رو تحمل کنم!»
«باعث افتخارمه که حال تو رو به هم میزنم.»
Anna
در دنیایی طبیعی، هرآنچه که ضعیف است، با رنج و تعصب از میان میرود. هر چیزی که لایق همدردی، دلسوزی و محبت باشد، از آنها بیبهره میماند.
Hajar
«هدف همیشه وسیله رو توجیه نمیکنه، عزیزم. ولی گاهی هم میکنه. فرزانگی یعنی فهمیدن تفاوت بین این دو.»
Nepenthe
تنها کاری که از من ساخته است، این است که با چشمانی همیشهباز نظارهگر بشریتِ عزیزم باشم که آرامآرام با دستان خود طنابی را میبافد که روزی خود را از آن به دار خواهد آویخت.
Hajar
شما گارد کهن رو عذاب میدین و نظم نوین رو به لرزه درمیآرین. داسهایی رو که ترجیح میدن در غرور و تکبر خودشون باقی بمونن وادار میکنین به خودشون بیان.» به صندلیاش تکیه داد. «هیچچیزی به اندازهٔ دیدن اینکه کسی به داسشهر سقلمه میزنه و از توهم خودبزرگبینی بیرون میاردش، مایهٔ رضایت من نمیشه. شما من رو به آینده امیدوار میکنین.»
ز.م
حدود سه درصد جمعیت تنها از طریق سرکشی میتوانستند به زندگیشان معنا دهند. حتی اگر هیچ بیعدالتیای در دنیا باقی نمانده باشد که در برابر آن گردنکشی کنند، نیازی درونی در وجودشان بود که در برابر چیزی ـ هر چه که باشد ـ سرکشی کنند.
Fateme Soltani
«ما همین حالا به بدترین جهان ممکن پا گذاشتیم.»
ن. عادل
حجم
۴۳۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
حجم
۴۳۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
قیمت:
۱۵۴,۰۰۰
۷۷,۰۰۰۵۰%
تومان