بریدههایی از کتاب دیوان شهریار
۴٫۶
(۷۷۱)
شراب ارغوانی چاره رخسار زردم نیست
بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
او صبر خواهد از من بختی که من ندارم
من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
خواهد شد از ندامت دیوانه شهریارا
گر آن پری به دستش دیوان من بیفتد
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
یک عمر گریه کردم ای آسمان روا نیست
دردانه ام ز چشم گریان من بیفتد
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
لبخند کن معاوضه با جان شهریار
تا من به شوق این دهم و آن ستانمت
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
دستی که در فراق تو میکوفتم به سر
باور نداشتم که به گردن درآرمت
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
آنچه به غفلت گذشت عمر نخواندم
عمر دگر خواهم از خدا به غرامت
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
چه عالمی که دلی هست و دلنوازی نه
چه زندگی که غمم هست و غمگسارم نیست
به لاله های چمن چشم بسته می گذرم
که تاب دیدن دلهای داغدارم نیست
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست
با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست
کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر
این چه راهیست که بیرون شدن از چاهش نیست
ماه من نیست در این قافله راهش ندهید
کاروان بار نبندد شب اگر ماهش نیست
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی است
آنرا که شور عشق به سر نیست کافر است
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
تو شهریار علی گو که در کشاکش حشر
علی و آل به امداد میرسد ما را
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا
mo42
نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی
من بدو میرسم اما تو که دیدن نتوانی
واو.الف
گر دوستان به علم و هنر تکیه کرده اند
ما را هنر نداده خدا جز توکلی
عاشق به کار خویش تعلل چرا کند
گردون به کار فتنه ندارد تعللی
هدی✌
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
dreamer
خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی
واو.الف
عشق همدست به تقدیر شد و کار مرا ساخت
برو ای عقل که کاری تو به تدبیر نکردی
واو.الف
بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد کس
نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی
واو.الف
به یاد چشم تو انسم بود با لاله وحشی
غزال من مرا سرگشته کوه و کمر کردی
واو.الف
حجم
۲۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۲۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان