بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیوان شهریار | صفحه ۲۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیوان شهریار

بریده‌هایی از کتاب دیوان شهریار

انتشارات:طاقچه
امتیاز:
۴.۶از ۷۶۹ رأی
۴٫۶
(۷۶۹)
ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را با دوست هم رحمی چو با دشمن مدارا میکنی با چون منی نازک خیال ابرو کشیدن از ملال زشت است ای وحشی غزال اما چه زیبا میکنی
هدی✌
به مغزم جعبه شهر فرنگ عمر بی حاصل به چرخ افتاده و گوئی در آفاقست جولانم
آیناز
خلوتم چراغان کن ای چراغ روحانی ای ز چشمه نوشت چشم و دل چراغانی
مهرداد
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران
Melika_SA
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا
min
ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری سینه مریم و سیمای مسیحا داری گرد رخسار تو روح القدس آید به طواف چو تو ترسابچه آهنگ کلیسا داری آشیان در سر زلف تو کند طایر قدس که نهال قد چون شاخه طوبا داری
Hawra
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آئی که نیستم در آستان مرگ که زندان زندگیست
☆rose☆
خراب از باد پائیز خمارانگیز تهرانم خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم خدایا خاطرات سرکش یک عمر شیدایی گرفته در دماغی خسته چون خوابی پریشانم
مبینا
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
LiLy !
تو شهریار علی گو که در کشاکش حشر علی و آل به امداد میرسد ما را
ادریس
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
mj
کاش پیوسته گل و سبزه و صحرا باشد گلرخان را سر گلگشت و تماشا باشد زلف دوشیزه گل باشد و غماز نسیم بلبل شیفته شوریده و شیدا باشد
R.s
چون خواجه تن تنها با سوز تو دمسازم ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
ادریس
ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف این زمان یوسف من نیز به من بازرسان
alirezaramazanii
‫خزان یئلی یارپاخلاری تؤکنده‬
باران
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران
Arezuwishi
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود
Haniyeh amini😄
اولدوز سایاراق گوزله میشم هر گئجه یاری گج گلمه ده دیر یار یئنه اولموش گئجه یاری
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
"Shfar"
کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست
min

حجم

۲۷۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۲۷۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان