تنها خود عاشق است که قدر و منزلت عشق را تعیین میکند.
niloufar.dh
روی جان انسان هیچ قیمتی گذاشته نشده؛ مجانی به ما دادهشده است و موقع گرفتنش هم چیزی بابتش نمیدهند. چقدر میارزد؟ اگر به دوروبرتان نگاهی بیندازید، میبینید که گاهی ارزش چندانی ندارد و گاهی بیارزش است. بیشتر وقتها با عرقریزی و جان کندن هم اوضاع زندگیتان بهتر نمیشود و جایی در اعماق روحتان احساس میکنید که ارزش چندانی ندارید.
Reza.golshan
تقریباً همه میخواهند عاشق باشند. بیپرده اگر بگوییم، حقیقت این است که، درنهان، بسیاری تاب معشوقبودن را ندارند. معشوق از عاشق میترسد و از او بیزار است؛ و البته حق هم دارد، چراکه عاشق همواره بر آن است که معشوقش را بیدفاع کند. عاشق به هر شکلی در تمنای رابطه با معشوق است، حتی اگر این تجربه فقط برایش درد و رنج به همراه بیاورد.
razi
میسآملیا زن ساکتی بود، وقتی چیزی به ذهنش میرسید بلافاصله بهزبانش نمیآورد. بااینحال مسائلی بود که دوست داشت دربارهشان حرف بزند.
da☾
میسآملیا در تمام زندگیاش تنها بود.
da☾
وقتی یکبار با کسی زندگی کرده باشید، بعد از آن تنها زندگیکردن تبدیل به شکنجه میشود. وقتی که تیکتاک ساعت ناگهان متوقف میشود، سکوت اتاقی را که با نور شعلهها روشن شده فرامیگیرد، خانه پر از سایههای مخوف میشود... بهتر است، بهجای مواجهه با ترس تنها زندگیکردن، دشمن خونی خود را به خانه راه بدهید.
نسترن
عشق تجربهای است مشترک میان دو نفر، اما این موضوع به این معنا نیست که هردو طرف تجربهای مشابه را ازسر میگذرانند. یکی عاشق است و دیگری معشوق، اما از دو دیار متفاوت.
pejman
چیزهایی که مجهول ماندهاند، افکاری که در تاریکترین نقاط ذهن روی هم تلنبار شدهاند، یکدفعه معنا پیدا میکنند و درک میشوند.
نفیسه واشقانی
گاهی زندگی تبدیل میشود به تقلایی کشدار و غمبار برای به دست آوردن چیزهایی که زنده نگهمان میدارد.
MMD
همهچیز بهنحوی دلگیر بود و درخودفرورفته.
da☾