بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مدرسه جاسوسی؛ جلد ششم | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مدرسه جاسوسی؛ جلد ششم

بریده‌هایی از کتاب مدرسه جاسوسی؛ جلد ششم

۴٫۷
(۸۱)
گفت: «احتمالش هست اسپایدر بهشون هشدار داده باشه که اگه کسی زیاد سؤال پرسید، بهشون گزارش بدن. تازه، اگه فکر کنن نمی‌تونی حرف‌هاشون رو بفهمی، چیزهای بیشتری دستگیرت می‌شه.»
ªmįñ
در این بین مورِی همین‌طور داشت به سمت در کشیده می‌شد و فقط بند دور مچ پایش او را عقب نگه داشته بود. غریزه‌اش برای زنده ماندن بالاخره فعال شده بود و مورِی سراسیمه داشت تقلا می‌کرد چیز دیگری پیدا کند تا بهش بچسبد و در همان حال هنوز از خیانت اسپایدر شاکی بود. ناله‌کنان گفت: «بهم کلک زدن! ازم سوءاستفاده کردن! بعد از این همه کاری که براشون کردم، می‌خواستن من رو بکشن، انگار من هم یکی از شما بی‌عرضه‌هام!»
ªmįñ
اریکا به زویی گفت: «یه عذرخواهی بهت بدهکارم. پیمان ژنو باید این رو به عنوان مجازات بی‌رحمانه و غیرمتعارف ممنوع کنه.» به مورِی نگاه کرد. «اگه یه بار دیگه حتی به فکر آواز خوندن بیفتی، با دست خالی حنجره‌ت رو می‌کشم بیرون.»
AFJEH
کشیده شدن ناخن روی تخته‌سیاه به گَرد پای آواز خواندن مورِی نمی‌رسید
AFJEH
نقشه‌ام عملاً خدا کند اریکا به نجاتم بشتابد بود.
mahdie
اریکا دستور داد: «برین قسمت بار! یه نارنجک‌انداز توی ساکمه!» قبلاًها که هنوز به مدرسهٔ جاسوسی نیامده بودم، چنین جمله‌ای برایم غیرعادی بود، ولی حالا برای گوش‌هایم حکم موسیقی را داشت
Shahdad-lahijanian

حجم

۲۴۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۲۴۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
۴۸,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۵
۶
صفحه بعد