بریده‌های کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد چهارم
کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد چهارم اثر استوارت گیبز

کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد چهارم

۴٫۹
(۶۷)
اریکا گفت: «اگه اسکی بلد نیستی و نمی‌تونی بمب خنثی کنی، پس برای چی همراهمون اومدی؟» الکساندر گفت: «برای روحیه‌دادن.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
چیزهایی که تو ذهن یه دختر نوجوون می‌گذره پیچیده‌ترین چیزیه که تا حالا باهاش مواجه شده‌م. این رو منی می‌گم که بلدم بمب هسته‌ای خنثی کنم.
N.F
و بعد درکمال‌تعجب گفت: «دلم برات تنگ می‌شه.»
Saeed Fakour
«فرارکردن با توانایی دفاع از خود خیلی فرق داره.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
مدرسهٔ راهنمایی جای مزخرفیه
𝐑𝐎𝐒𝐄
وارد دست‌شویی شدم. چیدمان دست‌شویی‌اش از کل خانهٔ ما بهتر بود.
☆...○●arty🎓☆
ولی زمان‌سنج هم از کار نیفتاد. تیک‌تاکش ادامه داشت. هشت ثانیه. هفت ثانیه. شش. درمانده و مستأصل به اریکا نگاه کردم. فکر دیگری به ذهنم نمی‌رسید. او هم با همین حس به من خیره شده بود. و بعد درکمال‌تعجب گفت: «دلم برات تنگ می‌شه.»
- 𝘔𝘪𝘯𝘦𝘳𝘷𝘢
و بعد با مهربانی به من لبخند زد.
Saeed Fakour
توانایی اسکی‌کردن گاهی اوقات به این بستگی داشت که باور کنی می‌توانی از پسش بربیایی.
☆...○●arty🎓☆
ده درصد توانایی فیزیکیه و نود درصد روحیه.
☆...○●arty🎓☆

حجم

۲۴۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

حجم

۲۴۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۹۲ صفحه

قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۲صفحه بعد