بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد سوم | صفحه ۱۱ | طاقچه
کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد سوم اثر استوارت گیبز

بریده‌هایی از کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد سوم

۴٫۶
(۷۷)
زویی مدت کوتاهی بعد از استخدامم به من لقب «مرد استتاری» داد، چون به اشتباه تصور می‌کرد ناشیگری اولیه‌ام حقه‌ای بود برای غافلگیر کردن دشمنانم (یک بار توضیح داده بود: «هیچ‌کس این‌قدر بی‌دست‌وپا نیست. لاک‌پشت هم بهتر از این می‌جنگه»
پیگیری
ولی در عوض داشتم جیغ می‌زدم. خدا را شکر از آن جیغ‌های دخترانه نبود. بیشتر یک "آااااااااااااااااااااااااااه" کش‌دار بود که معنی کلی‌اش می‌شد: «بدجوری توی دردسر افتاده‌م. یکی کمکم کنه.»
پیگیری
می‌دونی چرا به این جاده‌ها می‌گن بن‌بست؟ چون ممکنه توشون کشته بشی
Shahdad-lahijanian
الکساندر فریاد زد: «من رو صندلی جلو می‌شینم!» در خانوادهٔ هِیل این به این مفهوم نبود که فقط صندلی کنار راننده گیرت می‌آمد. باید از یک شات‌گان واقعی هم استفاده می‌کردی
Shahdad-lahijanian

حجم

۲۳۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

حجم

۲۳۵٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۴ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۱۰
۱۱
صفحه بعد