بریدههایی از کتاب سو من سه
۴٫۶
(۸۱)
برای سلامتی جوان تنبل، کماطلاع و کتابنخونِ جاهل امروزی صلوات!
• Khavari •
مهدوی بارها گفته بود:
بچهها زندگیتون رو بر مبنای این و اون نبندید. بر مبنای درست ببندید. سیل دنیا شما را با خودش نبره. غرق میشید. این آدمه مومنه فلان کار بد رو کرد و من از دین زده شدم. اون فلان کارو کرد من گفتم اگه اسلام اینه من نمیخوام. اینا بهانه است. دستتون رو بذارید تو دست صاحب دین، تو دست امام و بروید تا کنار خدا!
•|تُرنــــــجْ|•
آدم هرچهقدر آتئیست باشد و کافر، باز هم دارد یکی را میپرستد. یکی که شاید شیطان باشد. چون دل همه یک خدا میخواهد، یک خالق، یک قدرت برتر، یک خوب بینظیر؛ که مثل همه نباشد و همیشه باشد. من همهٔ اینها را نداشتم. دلم میخواست، ذهنم را اما این انیمیشنها و فیلمها به گند کشیده بودند. ولی خدا وکیلی دنیای بیخدا میشود چی؟
منکسر
این وسط دیدی پدر و مادر، بچه رو چهجوری به حرف میارن. چند ماهه است میگن بگو: آقون، آقون. بچه دستوپا میزنه میخنده چون میخوان توانایی کلام بچهشون رو بالا ببرن، توانمندی یه اصل مهم تو زندگیه. رشد کردن با کمک وسیلهها. اینا دوست دارند صداشو بشنوند. با...با. بگو با...با.
خدا دوست داره صدا بشنوه از ما. کسی هست به پدر و مادر بگه چرا میگی بچهت برات حرف بزنه. یا بچهای اینقدر بیادب باشه بگه من دلم نمیخواد براتون حرف بزنم. فلسفهٔ نماز و قرآن خوندن همینه. خدا دلش میخواد ما باهاش اختصاصی حرف بزنیم. میخواد رشد کنیم. کنار خودش رشد کنیم. کوتوله نمونیم.
میخواد کلاس خصوصی بذاره برای قبولیمون تو کنکورای سخت. کتاب و مدرسه رو قبول داریم، اما معلمی و کتاب و درس و قوانینشو برای قبولی تو آزمون بزرگ خدا و قوت گرفتن و بزرگ شدن رو قبول نداریم!
منکسر
نگاه این خدا همهش دنبال توئه. مال توئه. خواهان توئه. کجا داری میچرخی؟ دقیقا همونجا داره باهات میچرخه. میخوابی؛ بیداره و هواتو داره. هستی و نیستی؛ پات وایساده و هست. نمیشه حذفش کرد. هست و نیستت مال اونه.
مُنتَظِر
من متوجه نمیشوم که چه ضرورتی داره بودن این امام. عقل دارم که خودم.
یادته گفتی عقل رو خدا داده. همین خدا میگه عقل ظاهری، یعنی امام. من میگم چه ضرورتی داره معلم فیزیک و کتاب کمکدرسی و قلمچی. فقط کتاب فیزیک، فقط کتاب شیمی، فقط کتاب ریاضی کافیه دیگه. خودت این حرف رو از من قبول نمیکنی. میگی کتاب بیمعلم نمیشه که... اون که یه درسه وحید. این یه زندگیه، یه زندگی؛ یه عمر. کودکی و جوونی و پیری. خوشبختی و بدبختی. هم جسم و هم روح. میشه بیهمراه؛ بیراه بلد.
نمیشه بیامام. لشکر بیفرمانده دیدی؟ کشور بیرهبر؟ خونهٔ بیپدر و مادر؟ مدرسهٔ بیمدیر؟ اینا که کوچیکه...
انسان، یک عمر زندگی، بی امام!؟
منکسر
دل همه یک خدا میخواهد، یک خالق، یک قدرت برتر، یک خوب بینظیر؛ که مثل همه نباشد و همیشه باشد.
FTM
بچهها زندگیتون رو بر مبنای این و اون نبندید. بر مبنای درست ببندید. سیل دنیا شما را با خودش نبره. غرق میشید. این آدمه مومنه فلان کار بد رو کرد و من از دین زده شدم. اون فلان کارو کرد من گفتم اگه اسلام اینه من نمیخوام. اینا بهانه است. دستتون رو بذارید تو دست صاحب دین، تو دست امام و بروید تا کنار خدا!
حُسنیه'
جواد این روزها ساکت و فکور شدهاست. نه اینکه توی خودش باشد. کلا خودش را قطعه قطعه کرده، مثل یک پازل. هر قطعه را برمیدارد، حسابی نگاهش میکند، بعد هم پرت میکند آنطرف.
کف پازلش خالی مانده! هیچ تصویری نیست!
زنبورِ پرکار
غالبا معلمها میخواهند بچهها را شبیه خودشان بار بیاورند. انگار که ما شخصیت و استعداد و توانمندی خاص خودمان نداریم، تمام تلاششان را میکند که خاک ما را در قالبی که خودشان درست کردهاند بریزند و مجسمهٔ ما را تراشیده شده مقابلشان بگذارند و هر بار که نگاهش میکنند بادی به غبغب بیندازند. این کار بزرگترهای ما جوانهاست. بشویم مقلد بیفکر. همین هم هست که ما را سر لج میاندازد. نمیخواهم نه شبیه پدرم بشوم نه شبیه آن که مادرم میخواهد.
مهدوی اما ما را شبیه خودمان میپذیرفت و شخصیت ما زیر پایش نبود که هیچ؛ با همین شخصیت ما روبرو میشد و تحویل میگرفت. من عاشق همینش بودم
منکسر
خودش دنیا را خلق کرده، خودش چیده، خودش تو رو آفریده، خودش هم همهٔ زیر و بم تو رو میدونه.
آرام و شیرین و پرلذت و با نشاط جلو میبردت.
نمیگم بیمشکل...
میگم آرام: در مشکلات هم سرپا میمونی و آرامی.
در سختیها نشاط داری و ناامید نمیشی.
هستیات نیست نمیشه با خدا.
دور و برت رو نگاه کن. آدم این سبکی کم میبینی. همه هم حسرتشون رو میخورن و دوستشون دارن.
اینا راحتترین راه رو میرن. "راه خدا"
•|تُرنــــــجْ|•
دیدی پدر و مادر یه بچهٔ شیرین و قشنگ دارن. بچه راه میره نگاش میکنن و میخندن، هی عکس و فیلم میگیرن و قربون صدقه میرن.
حالا فکر کن یکی خالق همین ماها باشه. پدر و مادر که خالق نیستن، حال میکنن! خدا که خالقه چهقدر ماها رو طلب میکنه... چقدر عاشقانه نگاهمون میکنه...
مُنتَظِر
خدا رو رقیب نبین، رفیقه. تو هم رفیق ببین
hesam220
مهدوی گفته بود اول درس را یاد میگیرند، بعد سؤال میپرسند. شما یک دور اسلام را یاد نگرفتید و نخواندید، چهطور این همه سؤال و شبهه از وسط و اول و آخرش میپرسید.
مهدوی راست میگفت. ما جوانهای ایران شدهایم سیبل همهٔ تیرها. از چپ و راست و بالا و پایین و شرق و غرب برایمان میبارد. اصلا فرصت خواندن و فکر کردن پیدا نمیکنیم. فقط در به دریم که...
•|تُرنــــــجْ|•
اونی حالیشه و باشعوره که ضعف و تنهایی و نیاز خودش رو و قدرت و حضور و محبت خالق رو میبینه!
reyhan
اگه آزاد نیستی تو ایران پس چهطور همهٔ حرفاتو میزنی، ایراد میگیری، هرجور میخوای رفتار میکنی، قانونشکنی میکنی، بازم میگی آزاد نیستی. مثل روزنامهها شدی بر علیه صدر تا ذیل مملکت حرف میزنن بعد میگن آزادی نیست
hesam220
مطالعه که توی کشور ما باد هواست. اگه یه خونه کتابخونه توش باشه میگیم واویلا چه خبره، اگه این زلمزیمبوهای دکوری رو چند میلیون بخرن بذارن میگیم "باکلاس". اینه که فهم مفید و اطلاع عمیق و درست، عملا در بین عام جامعه جریان پیدا نمیکنه.
امالبنین
خدا دوست داره صدا بشنوه از ما. کسی هست به پدر و مادر بگه چرا میگی بچهت برات حرف بزنه. یا بچهای اینقدر بیادب باشه بگه من دلم نمیخواد براتون حرف بزنم. فلسفهٔ نماز و قرآن خوندن همینه. خدا دلش میخواد ما باهاش اختصاصی حرف بزنیم. میخواد رشد کنیم. کنار خودش رشد کنیم. کوتوله نمونیم.
میخواد کلاس خصوصی بذاره برای قبولیمون تو کنکورای سخت. کتاب و مدرسه رو قبول داریم، اما معلمی و کتاب و درس و قوانینشو برای قبولی تو آزمون بزرگ خدا و قوت گرفتن و بزرگ شدن رو قبول نداریم!
مُنتَظِر
یعنی مَنِ جوان، جان سالم به در ببرم در این دنیای هزار و یک فرقه؛ صلوات...
***
اگر برهنگی تمدن است، خوب حیوانها متمدنترین موجودات زمینند
***
حجم
۱۱۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۱۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۳۹,۶۰۰
۱۹,۸۰۰۵۰%
تومان