بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب متفکران بزرگ | صفحه ۳۱ | طاقچه
کتاب متفکران بزرگ اثر آلن دوباتن

بریده‌هایی از کتاب متفکران بزرگ

۴٫۱
(۵۵)
گفت: «اگر انسان دانا بود، ارزش واقعی هر چیزی را با فایده و اقتضای آن در زندگی‌اش اندازه می‌گرفت.» فقط آن چیزی که می‌تواند حال‌مان را بهتر کند، ارزش فهمیدن دارد.
محمدرضا
مونتنی بی پرده اجازه می‌داد تنش‌های روحی خواننده‌اش آزاد شود. مردی که در رابطه با معشوقهٔ خود ناکام می‌شود و نمی‌تواند کاری جز مِن و مِن کردن و عذرخواهی انجام دهد، می‌تواند نیروی خود را دوباره به دست بیاورد و اضطراب‌های معشوقش را با پذیرش این امر تسلی دهد که ناتوانی‌اش مربوط به طیف وسیعی از ناکامی جنسی است ــ چیزی که نه نادر است و نه عجیب و غریب. مونتنی نجیب زاده‌هایی را می‌شناخت که در اثر ناکامی در رابطهٔ جنسی برای همیشه سرخورده شده‌اند. مونتنی در عوض پیشنهاد داد: «اگر زوج‌ها آمادهٔ کاری نیستند، نباید عجله کنند. به جای افتادن به دام حقارتِ دائم به دلیل مأیوس شدن با اولین تجربهٔ طرد شدن، بهتر است… منتظر لحظهٔ مناسب باشند… مردی که از طرد شدن رنج می‌برد، باید کوشش‌های آرامی کند و با شوخی‌های کوچک مقدمه چینی کند؛ نباید لجوجانه مصرّ باشد بی کفایتی خود را یک بار و برای همیشه ثابت کند.»
محمدرضا
«زندگی ما تا حدودی مبتنی بر جنون و تا اندازه‌ای مبتنی بر حکمت است»، «کسی که دربارهٔ زندگی صرفاً محترمانه و بر پایهٔ قاعده و قانون بنویسد، بیش از نیمی از زندگی را رها کرده است».
محمدرضا
آگوستین حمله‌اش را با سرزنش فیلسوفانی جمع بندی کرد که «با حماقتی حیرت آور آرزو دارند در اینجا، در زمین سعادتمند باشند و رستگاری را با تلاش خود به دست بیاورند». شاید ناامید کننده به نظر برسد، اما شاید رستگاری فوق العاده‌ای باشد که به ما بگویند زندگی ما نه تصادفاً، بلکه به ذات غلط است. چون انسان هستیم و هیچ انسانی نمی‌تواند کاملاً درست باشد. (وجودِ کامل امتیاز منحصر به فردِ الوهی است). ما مخلوقاتی هستیم که محکومیم فضیلت و عشق را دریابیم، در حالی که هیچ وقت نمی‌توانیم آن‌ها را از گزند خودمان در امان نگه داریم.
محمدرضا
رواقیون ستاره شناسانی کنجکاو بودند و تأمل در آسمان را به همهٔ دانشجویان فلسفه توصیه می‌کردند. در یک پیاده روی عصرانه، به آسمان نگاه کنید و سیارات را ببینید: ونوس و ژوپیتر را می‌بینید که در آسمان تاریک می‌درخشند. اگر تیرگی بیشتر باشد، شاید بتوانید ستاره‌های دیگری ــ آلدر برن، آندرومدا و آریس و بسیاری سیارات دیگر ــ را هم ببینید. این تذکری برای به یاد داشتن وسعت غیرقابل تصور جغرافیای منظومه خورشیدی، کهکشان و کیهان است. چشم انداز اثری آرامش بخش دارد که رواقیون به آن احترام می‌گذاشتند. چون با این پس زمینهٔ ذهنی، می‌فهمیم که هیچ کدام از گرفتاری‌ها، ناامیدی‌ها یا امیدهای ما، هیچ جایگاهی ندارد. هر چه برای ما اتفاق می‌افتد یا هرچه انجام می‌دهیم از منظر کیهانی ــ به طرز خوشایندی ــ بی نتیجه است.
SADA
سنکا پرسید: «چه نیازی است که برای اجزای زندگی اشک بریزیم؟ کل زندگی سزاوار گریستن است.»
SADA
افلاطون با تمام وجود به آموزش باور داشت اما می‌خواست به برنامه‌های آموزشی سامانی مجدد ببخشد. از نظر او مقدماتی‌ترین چیزی که ما نیاز به یادگیری آن داریم صرفاً ریاضیات یا املا نیست، بلکه چطور خوب بودن است: ما نیاز داریم دربارهٔ شجاعت، خویشتن داری، خردپذیری، استقلال و آرامش بیاموزیم.
SADA
۳. به لوکس بودن زیادی اعتقاد داریم رویای ما تجملات است: خانهٔ زیبا، اتاق‌های شیک و چشم اندازهای دلپذیر. دربارهٔ سفر به مناطق باصفا رویا می‌بافیم، جایی که می‌توانیم استراحت کنیم و دیگران به ما سرویس بدهند... اما اپیکور با این آرزوهای ما مخالف بود. او باور داشت آنچه در پسِ فانتزی تجمل به دنبالش هستیم، آرامش است. اما آرامش صرفاً از طریق تغییر چشم انداز و مالکیت یک عمارت دلپذیر ممکن نمی‌شود. آرامش یک کیفیت درونی است که نتیجهٔ تحلیل است: آرامش زمانی به دست می‌آید که در دغدغه‌هایمان غرق شویم و آن‌ها را به درستی بفهمیم. بنابراین، به زمان کافی برای خواندن، نوشتن و بیش از همه حمایت مستمر یک شنوندهٔ خوب نیاز داریم: یک شخص همدل، مهربان و باهوش که در زمانهٔ اپیکور فیلسوف بود و امروزه به آن درمانگر می‌گوییم
محمدرضا
۲. فکر می‌کنیم به پول زیاد نیاز داریم آن زمان، مثل امروز، مردم فکر و ذکرشان درگیر کار بود و شهوتِ پول و تعریف و تمجید محرک آن‌ها بود. اما اپیکور به دشواری‌های کار تأکید می‌کرد: حسادت، غیبت یا زیرآب زنی و جاه طلبی‌های ناکام مانده. اپیکور باور داشت کار زمانی رضایت بخش می‌شود ــ حال چه تنها کار کنیم و چه در گروه‌های کوچک ــ و معنادار به نظر می‌رسد که حس می‌کنیم به نوعی به دیگران کمک می‌کنیم یا کاری می‌کنیم که جهان را جای بهتری می‌کند. پول یا پرستیژ آن چیزی نیست که واقعاً به دنبالش هستیم؛ آنچه می‌خواهیم حس شکوفا شدن از طریق کار است.
محمدرضا
اپیکور می‌دید که سعادت و عشق (چه رسد به ازدواج) تقریباً هرگز همراه نیستند. حسادت، سوء تفاهم و تلخی بسیاری در عشق وجود دارد. سکس پیچیده و به ندرت با عاطفه در پیوند است. اپیکور نتیجه گرفت بهتر است زیاد روی رابطه‌های عاشقانه حساب باز نکنیم. در مقابل، به این نکته اشاره کرد که اغلب دوستی‌ها بسیار ارزشمند هستند: در دوستی مؤدب‌ایم، به دنبال تفاهم‌ایم، تمسخر یا سرزنش نمی‌کنیم و انحصارطلب نیستیم. اما مشکل اینجا است که دوستانمان را به قدر کافی نمی‌بینیم. اجازه می‌دهیم کار و خانواده اولویت پیدا کنند. وقت کم می‌آوریم. دوستانمان از ما دور می‌شوند.
محمدرضا

حجم

۱۵٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۶۴ صفحه

حجم

۱۵٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۶۴ صفحه

قیمت:
۷۱,۵۰۰
۳۵,۷۵۰
۵۰%
تومان