بریدههایی از کتاب نیمدانگ پیونگیانگ
۴٫۲
(۹۶۷)
طبقِ آیین جوچه شما به حیات پس از مرگ اعتقادی ندارید؟
ــ نه! اعتقادی نداریم...
A.moghtada
همهٔ لوازمِ این خانه هدیهٔ جناب کیم جونگ اون است. و این البته نه فقط در موردِ این آپارتمان که در مورد همهٔ خانههای کرهٔ شمالی صادق است. هیچکس مالکِ لوازم خانه نیست. لوازمِ هیچ خانهای جابهجا نمیشوند. با ارتقای شغلی یا نزول جایگاه، محل سکونت تغییر میکند و آپارتمان دیگر بسته به جایگاه لوازمِ دیگری دارد.
A.moghtada
قانونی وجود دارد که پسر بزرگتر به همراهِ همسرش در خانهٔ پدر و مادر ساکن میشوند.
A.moghtada
مسؤول میزِ بهداشت و درمان حزب جلو میآید و آرام مرا کنار میکشد. به من میگوید:
ــ درست بنویس... حتماً درست بنویس... این مظلومیت مردم و ظلم جامعهٔ جهانی را درست بنویس...
A.moghtada
من چیز دیگری میفهمم... حزبی مقتدر پشت همهٔ این نظمِ دهشتناک است. این یک استبدادِ فردی نیست و به یک دستگاهِ بستهٔ حزبی با نظامِ طبقاتی و ساختارِ عمودی بیشتر شبیه است. ما جملهگی در تورِ حزب هستیم و انتقاداتِ ما شنیده میشود، بررسی میشود و بعدتر حذف میشود. حالا البته متوجه میشوم که در انتقادات باید بیشتر دقت کنم مبادا دستم را بخوانند صحنههای جدیدی بازسازی شود.
A.moghtada
این اتفاق در ایران رنگی دیگر دارد. در منطقه، ایران در بسیاری موارد مشکلش احساس عدم آزادی است و در بزرگنماییِ این احساس، قطعاً تکصدایی رسانهای بیشترین تاثیر را دارد. احساس عدم آزادی، پیشران توسعهٔ سیاسی است. فقدان این احساس، هر نوع توسعهٔ سیاسی را از بین خواهد برد.
فاطمه
ــ مصر بسیار آزادتر است از سعودی، اما مردمش رشیدترند و آزادیِ بیشتری میخواهند...
آزادی با احساس آزادی متفاوت است؛ همانگونه که استبداد با احساسِ استبداد. در بسیاری از کشورهای استبدادزده مردم در درازمدت احساس نیاز به آزادی را از دست میدهند و به فضای موجود عادت میکنند.
فاطمه
در ایران منتقد برخی نهادها هستیم که از وظایف حاکمیتی خود خارج شدهاند و مثلاً وارد فرهنگ و اقتصاد شدهاند. با دیدن وضعیت کرهٔ شمالی میتوان فهمید که اتفاقاً این تحریم ایالات متحدهٔ امریکا است که این نهادها را مجبور میکند به ورود به فضاهای غیرتخصصی. اگر تحریم نبود احتمالاً آنها دلایلی برای ورود به اقتصاد نداشتند.
فاطمه
میخندم. میگویم شما الان از کجا فهمیدی که این خالخال است یا راهراه؟!
کمی فکر میکند. دوباره میگوید:
ــ فردوسی کبیر جای دیگر میفرماید
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای
سر بخت و تختش برآمد به کوه
پلنگینه پوشید خود با گروه
شما خیال میکنی کیومرث با آن هیبت خالخال میپوشیده است مثل این دخترکانِ لبسرخی؟!
علی محتشمی
میتوانم بفهمم که رفتن به کرهٔ شمالی تا چه اندازه مهم است. الرفیق ثمالطریق، مال همهٔ دنیاست به جز کرهٔ شمالی! اینجا فقط الطریق مهم است با رفیق باشد یا با غریق باشد یا با حریق یا با هر بیق دیگری همقافیه باشد، تفاوتی ندارد!
علی محتشمی
تنها نکتهٔ بولینگ خرابی دستگاهِ خودکاری است که استوانهها را میچیند... میله و حفاظِ جلوِ استوانهها به صورتِ خودکار پایین میآید. اما گیرههای خودکار کار نمیکنند. انسانِ کرهٔ شمالی از آن پشت پنهانی میآید و مثل ماشین، سریع و بیصدا، استوانهها را میچیند و میرود دوباره آن پشتها که نبینیمش... یاد گرفتهایم که به آن چه از تحریم میرسد، نیشخند نزنیم...
Masoud Shokrnezhad
البته این افتخار به سنگِ یشم یعنی هنوز در ساخت و ساز ماندهاند؛ دورهٔ ماقبل صنعتی. بعدتر تازه نوبت این میشود که به دستگاهها و صنعت افتخار کنند. مثل ما که در دورهٔ صنعتی فروماندهایم. و روزی خواهد رسید که همه بفهمیم فقط باید راجع به روابط انسانها صحبت کنیم... این یعنی ورود به دورهٔ جدید... آنجا جایی است که باید کفشها را در آورد...
مهرابی
حزبی مقتدر پشت همهٔ این نظمِ دهشتناک است. این یک استبدادِ فردی نیست و به یک دستگاهِ بستهٔ حزبی با نظامِ طبقاتی و ساختارِ عمودی بیشتر شبیه است. ما جملهگی در تورِ حزب هستیم و انتقاداتِ ما شنیده میشود، بررسی میشود و بعدتر حذف میشود.
مهرابی
تحریم باید انسانِ مقاوم بسازد نه انسانِ دروغگو اما میدانم که حرفم به شدت آرمانی است...
مهرابی
تقریباً مثل همهٔ سیاستمداران صحبت میکند. سیاستمدار معمولاً در زمین دیگری بازی میکند. مثلاً سؤال همه این است که آیا راهکاری برای کاهشِ نرخِ بیکاری داریم یا نه؟ سیاستمدار پاسخ میدهد که در شرایطی که کشور گرفتار آفتابِ وحشتناک است و ضایعات پوستی مشکل اول ماست، همین ابرهای شمالی را باید غنیمت شمرد.
ELNAZ
دانشآموزانِ کوچک هفت ساله تا ده ساله را وا میدارند تا کچلیهای زمین چمن را ترمیم کنند؛ بدون هیچ ابزاری و فقط با دست!
ELNAZ
در دانشگاه رشتههای مختلفی دارند، از پزشکی تا ادبیات و حقوق و حتا راهآهن... اما اثری از دانش نمیبینیم!
ELNAZ
بعدتر کشف میکنم که در زمان اتحاد جماهیر شوروی در کتب درسی جایی پلنگ و ببر فارسی را حزب کمونیست برعکس نقاشی کرده بوده است و احتمالاً هر معلمی که اعتراضی کرده بود، روان شده بود به سیبری و آرام آرام همه پذیرفته بودند که سیبری جای زندهگی نیست و پلنگ راهراه است و ببر خالخال!!
ELNAZ
اینکه کنارِ یک هتل بزرگ چادری با امکاناتِ ابتدایی برای کارگران زده باشند خیلی عجیب نیست. شاید همین صحنه را در کنارگذرِ هتلِ استقلال تهران دیده باشیم یا در پشتِ هتلِ هیلتونِ واشنگتن...
اما فقط در پیونگیانگ است که کارگرانِ چادر بعد از دیدنِ مهمانِ خارجی خودشان را به خواب میزنند...
مرصاد
تحریم و دیکتاتوری دو روی یک سکهاند. کشور تحریمشده ناچار به دامچالهٔ تکصدایی میافتد و تکصدایی شروعیست برای دیکتاتوری.
عدم مراوده در سطح حاکمیت، امکان مقایسه را از بین میبرد. مقایسه نشدن، تقدس میآورد برای چیزی که مقدس نیست... تقدیس، جناب رفیق میسازد، جناب ژنرال میسازد و...
مرصاد
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۱۰۵,۰۰۰۳۰%
تومان