بریدههایی از کتاب دفتر خاطرات فضه (کنیز حضرت زهراعلیهاالسلام)
۴٫۴
(۲۰۳)
وای بر امتی که آن دو پسر را شهید کند و بغضشان را در دل داشته باشد.
زینب هاشمزاده
یا علی، بر من گریه کن و اشک بریز که روز جدایی است. ای همسر بتول، تو را به فرزندانم سفارش میکنم مخصوصاً آن پسرم که در سرزمین خشکیده عراق به دست دشمنان شهید میشود. به خدا سوگند که وقت فراق رسیده است.
🍓 🎀 ℳ~𝓂ℴℴ𝓃 🎀 🍓
در آن هنگام امیرالمؤمنین علیه السلام که طاقت از کف داده بود فرمود: فاطمه، با من حرفی بزن. من پسر عمویت علی بن ابی طالب هستم.
چه لحظهای بود! مولایم از شنیدن صدای همسرش ناامید شده بود که زهرا علیها السلام چشمانش را گشود و تا نگاهش به حضرت افتاد هر دو گریستند.
زینب هاشمزاده
پاسخ دادم: «حضرت به ما دستور داده ناخالصی نانی را که برای ایشان پخته میشود نگیریم». هنگامی که آن شخص از علت این کار را سؤال کرد، حضرت فرمود:
پدر و مادرم فدای کسی (یعنی پیامبر صلی الله علیه وآله) که هرگز ناخالصی نانهایش گرفته نشد و تا هنگام شهادت حتی به مدت سه روز نان مرغوب نخورد.
mb
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «هر کس که روزهاش مانع شود از غذایی که دوست دارد بخورد، خداوند از غذا و نوشیدنی بهشتی به او عطا خواهد نمود».
zaraakra
فرمود:
اگر میخواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که بر تو خشمناک نباشد و از تو راضی باشد، و همچنین در طول زندگی شیطان تو را وسوسه نکند و بیماری تب بر تو عارض نشود، بر خواندن این دعا مواظبت داشته باش. آن دعا این است:
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم. بِسمِ اللَّهِ النُّورِ. بِسمِ اللَّهِ نورِ النُّورِ. بِسمِ اللَّهِ نورٍ عَلی نورٍ. بِسمِ اللَّهِ الّذی هُوَ مُدَبِّرُ الاْمُورِ. بِسمِ اللَّهِ الَّذی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ. الْحَمْدُ للَّهِ الَّذی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ اَنْزَلَ النُّورَ عَلی الطُّورِ فی کتابٍ مَسْطوُرٍ فی رَقٍّ مَنْشوُرٍ وَ الْبَیتِ الْمَعْموُرِ وَ السَّقْفِ الْمَرْفوُعِ وَ الْبَحْرِ الْمَسْجوُرِ بِقَدَرٍ مَقْدوُرٍ عَلی نَبیٍّ مَحْبوُرٍ. الحَمدُ للَّهِ الَّذی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکوُرٌ وَ بِالْخَیرِ مَشْهوُرٌ وَ عَلی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ مَشْکوُرٌ.
((: noor
در آن روزها انتظار میرفت مردم مدینه برای عرض تسلیت به دیدار تنها یادگار پیامبرشان بیایند و زنانشان را برای همدردی و گریه بر پیامبر صلی الله علیه وآله نزد آنحضرت بفرستند، اما همه چیز بر خلافت انتظار بود.
مردمی که آن روز گریهها و بیهوش شدن فاطمه علیها السلام را دیدند، خوب میدانستند که اکنون در خانه مینالد و اشک او را امان نمیدهد، ولی با این همه کسی به دیدار او نمیآمد و تنها مونس و همدم اشکهایش امیرالمؤمنین علیه السلام بود.
کریم بخش
کنیز فاطمه علیها السلام برای همیشه رفت...
i_ihash
امیرالمؤمنین علیه السلام نان و نمک و آب را میل کرد و سپس فرمود: «بدانید که این محاسن سپید در خسران خواهد بود اگر به خاطر غذا وارد آتش شود. همین غذای ناچیز و نامرغوب برایم بس است:.
شیدا طایفه
ای فضه، به من بخیلی را نشان ده که با بخل خویش به بهشت رسیده باشد، و یا بخشندهای که به وسیله بخشش مورد تمسخر باشد. بدان که خدا آنچه بخشیدهام را جایگزین میکند و اجر بخشش من از بین نمیرود.
یا صاحب الزمان
یا علی، بر من گریه کن و اشک بریز که روز جدایی است. ای همسر بتول، تو را به فرزندانم سفارش میکنم مخصوصاً آن پسرم که در سرزمین خشکیده عراق به دست دشمنان شهید میشود.
یا صاحب الزمان
اگر میخواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که بر تو خشمناک نباشد و از تو راضی باشد، و همچنین در طول زندگی شیطان تو را وسوسه نکند و بیماری تب بر تو عارض نشود، بر خواندن این دعا مواظبت داشته باش. آن دعا این است:
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم. بِسمِ اللَّهِ النُّورِ. بِسمِ اللَّهِ نورِ النُّورِ. بِسمِ اللَّهِ نورٍ عَلی نورٍ. بِسمِ اللَّهِ الّذی هُوَ مُدَبِّرُ الاْمُورِ. بِسمِ اللَّهِ الَّذی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ. الْحَمْدُ للَّهِ الَّذی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ اَنْزَلَ النُّورَ عَلی الطُّورِ فی کتابٍ مَسْطوُرٍ فی رَقٍّ مَنْشوُرٍ وَ الْبَیتِ الْمَعْموُرِ وَ السَّقْفِ الْمَرْفوُعِ وَ الْبَحْرِ الْمَسْجوُرِ بِقَدَرٍ مَقْدوُرٍ عَلی نَبیٍّ مَحْبوُرٍ. الحَمدُ للَّهِ الَّذی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکوُرٌ وَ بِالْخَیرِ مَشْهوُرٌ وَ عَلی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ مَشْکوُرٌ.
goli
ناگهان صدای فریادش را شنیدم که مدینه را زیر و رو کرد:
یا رسول اللَّه، اینگونه با دختر عزیزت رفتار میکنند. آه، فضه مرا دریاب. به خدا سوگند فرزندی که در رحم داشتم کشته شد.
امیرالمؤمنین علیه السلام و من به سمت در دویدیم و حضرت به من فرمود: «فضه، نزد بانویت باش که او اکنون به کمک تو نیاز دارد، زیرا فشار در و ضرب لگد باعث سقط محسن شده است».
feri
گمان میکردم با این اتفاقی که برای دختر پیامبر صلی الله علیه وآله افتاد دیگر مهاجمین باز نمیگردند، اما دقایقی نگذشته بود که با افراد بیشتری حمله کردند تا آقایم را به مسجد ببرند.
حضرت زهرا علیها السلام با همان حال از جای خود برخاست و مانع بردن همسرش به سوی مسجد شد. کاش کور شده بودم و نمیدیدم که قنفذ با تازیانه چنان بر بازوی بانویم زد که دستش از کمربند مولایم علیعلیه السلام جدا شد.
mb
«یا واحِداً لَیسَ کمِثْلِهِ اَحَدٌ، تُمیتُ کلَّ اَحَدٍ وَ تُفْنی کلَّ اَحَدٍ وَ اَنْتَ عَلی عَرْشِک واحِدٌ وَ لا تَأْخُذُک سِنَةٌ و لا نَوْمٌ»: «ای خدای یگانه، ای کسی که هیچ کس مانند تو نیست. تو همه را میمیرانی و همه را فنا میکنی. تو پروردگار یگانه در عرش خویش هستی که خواب و غفلت تو را نمیگیرد».
zaraakra
یا اباالحسن، هرگز بر سر آنان فریاد مزن که آنها یتیم و غریب و دل شکسته هستند.
Parisa
نمیدانم در مسجد چه گذشت، اما شنیدم پیراهن پیامبر صلی الله علیه وآله را بر سر گذاشته و قصد نفرین آنان را داشته که امیرالمؤمنین علیه السلام سلمان را فرستاده و از بانویم خواسته که دست دعا را پایین آورد و از نفرین مردم درگذرد.
f.emami
تبسمی بر چهره بانویم نشست و فرمود: «ای سلمان، این خرما از نخلهایی است که خداوند برای من رویانیده است، به وسیله دعایی که پدرم آموخته و صبح و شام تلاوت میکنم». سلمان عرض کرد: سرورم، آیا آن دعا را به من نیز میآموزید؟ فرمود:
اگر میخواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که بر تو خشمناک نباشد و از تو راضی باشد، و همچنین در طول زندگی شیطان تو را وسوسه نکند و بیماری تب بر تو عارض نشود، بر خواندن این دعا مواظبت داشته باش. آن دعا این است:
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم. بِسمِ اللَّهِ النُّورِ. بِسمِ اللَّهِ نورِ النُّورِ. بِسمِ اللَّهِ نورٍ عَلی نورٍ. بِسمِ اللَّهِ الّذی هُوَ مُدَبِّرُ الاْمُورِ. بِسمِ اللَّهِ الَّذی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ. الْحَمْدُ للَّهِ الَّذی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ اَنْزَلَ النُّورَ عَلی الطُّورِ فی کتابٍ مَسْطوُرٍ فی رَقٍّ مَنْشوُرٍ وَ الْبَیتِ الْمَعْموُرِ وَ السَّقْفِ الْمَرْفوُعِ وَ الْبَحْرِ الْمَسْجوُرِ بِقَدَرٍ مَقْدوُرٍ عَلی نَبیٍّ مَحْبوُرٍ. الحَمدُ للَّهِ الَّذی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکوُرٌ وَ بِالْخَیرِ مَشْهوُرٌ وَ عَلی السَّرّاءِ وَ الضَّرّاءِ مَشْکوُرٌ.
f.emami
بانویم کارهای خانه را میان من و خودش تقسیم کرده بود. من کنیز بودم؛ اما یک روز حضرت زهرا علیها السلام کارها را انجام میداد و من نباید هیچ کاری میکردم، و روز دیگر من وظیفه خود را انجام میدادم.
آن روز ایستاده بودم و نگاه میکردم
فا.میم
ای پدر، تنها و بیکس و حیران ماندهام. صدایم خاموش شده و کمرم دو نیم شده و زندگیام در هم شکسته و روزگارم تیره و تار شده است.
ای پدر، بعد از تو مونسی برای وحشت خویش ندارم و اشکم پایان ندارد و یاوری در ضعف خویش ندارم. بعد از تو آیات محکم و محل نزول جبرئیل و مکان میکائیل به فنا رفت.
ای پدر، بعد از تو اتفاقها افتاد و درها به رویم بسته شد. بعد از تو بر دنیا غضبناکم و تا نَفَسهایم در رفت و آمد است بر تو اشک میریزم و حزن من بر تو پایانی ندارد.
سپس در حالی که نام پیامبر صلی الله علیه وآله را زیر لب زمزمه میکرد، با اشک و آه پدر را مخاطب قرار داد و گفت:
حزن من بر تو تازه است، و به خدا قسم قلب من آرام نمیگیرد. هر روز غصههای
موسوی
حجم
۷۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه
حجم
۷۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۸۲ صفحه
قیمت:
۱۸,۰۰۰
۹,۰۰۰۵۰%
تومان