بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در دل زمستان | طاقچه
کتاب در دل زمستان اثر ایزابل آلنده

بریده‌هایی از کتاب در دل زمستان

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۵ رأی
۴٫۰
(۵)
«در دل زمستان، دانستم تابستانی زوال‌ناپذیر در وجودم برپاست.» «این رو همین الان گفتی؟» «نه، مال آلبر کاموئه.»
E.H
«در دل زمستان، دانستم تابستانی زوال‌ناپذیر در وجودم برپاست.» «این
ددد
زندگی همیشه راهش را پیدا می‌کند، اما اگر بدون مقاومت پذیرایش باشیم به کمال می‌رسد.
E.H
تنها درمون این‌همه بدبیاری عشقه. این نیروی جاذبه نیست که دنیا رو سر جاش بند کرده، قدرتِ نگهدارندهٔ عشقه.»
ددد
لباس‌ها و غذایی را که کلیساها و کنیسه‌ها اهدا کرده بودند به دست فقیرترین خانواده‌های برانکس می‌رساندند، چه مسیحی و چه یهودی. ژورف به پسرش می‌گفت: «ریچارد هیچ‌وقت نباید از آدم‌های نیازمند بپرسی کی هستن و از کجا اومدن، تو فلاکت همه مثل همیم»
Hanika
در روستایشان، لحظات پایانی و مرگ یک بیمار را بدون شور و هیاهو برگزار می‌کردند چون مرگ را یک شروع دوباره می‌دانستند، درست مثل زندگی. آن‌هایی که حضور داشتند به بیمار و مُرده کمک می‌کردند بدون ترس به آن‌طرف برود و روحش به خدا بپیوندد. اگر مرگ وحشیانه‌ای اتفاق می‌افتاد، جنایت یا تصادف، مناسک بیشتری لازم بود تا به قربانی بفهمانند که چه اتفاقی افتاده و از او بخواهند برود و برنگردد و زنده‌ها را نترساند
ددد
در آن شبِ رازگویی‌شان، لوسیا به او گفته بود که زندگی همیشه راهش را پیدا می‌کند، اما اگر بدون مقاومت پذیرایش باشیم به کمال می‌رسد
ددد
آیا این لذت آشکار و بی‌چون‌وچرا عصارهٔ عشقی بالغ بود؟
ددد
آیا این لذت آشکار و بی‌چون‌وچرا عصارهٔ عشقی بالغ
ددد

حجم

۲۸۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۵ صفحه

حجم

۲۸۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۵ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد