بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ماجراهای کلاس پرحاشیه | صفحه ۹ | طاقچه
کتاب ماجراهای کلاس پرحاشیه اثر محمد‌اسماعیل حاجی‌علیان

بریده‌هایی از کتاب ماجراهای کلاس پرحاشیه

۴٫۴
(۹۶)
خواندن سرود ملی با هم چه چیزی را به ما نشان می‌دهد؟ الف) اینکه هیچ کدام‌مان صدایمان خوب نیست. همه خالی می‌بندیم. ب) اینکه اگر وسط خواندنِ سرود، شعر یادمان رفت و به جای خواندن، فقط لبمان را تکان دادیم و صدایی از خود درآوردیم، کسی نمی‌فهمد. ج) اینکه ناظم خودش سرود نمی‌خواند. د) اینکه همهٔ مردم ایران با هر فرهنگ و زبان و گویشی، در کنار هم در جمعیت واحدی قرار می‌گیرند؛ درست مثل نماز.
ali
کسی که به برق اعتقاد ندارد ... الف) برق هم به او اعتقاد ندارد. اصلاً با هم قهرند. ب) اتفاقاً برق به او اعتقاد دارد. کافی است به او دست بزند، چنان با اعتقاد می‌گیردش که نگو. ج) باز هم با سیم برق ظرف نمی‌شوید. برق است، شوخی که نیست. د) لجبازیِ او با تمام مردم و تمام دانشمندان به کسی ضربه نمی‌زند؛ بلکه فقط خودش را نابود می‌کند.
ali
جاهل قاصر... الف) خیلی اسم سختی دارد. ب) احتمالاً داداش جاهل ناصر باشد. ج) معنایش چه می‌شود؟ فحش که نیست؟ د) یعنی کسی که حقانیت اسلام یا احکام را نمی‌دانسته و راهی هم برای دانستنش نداشته. چنین کسی در قیامت طبق آنچه وجدانش می‌فهمد، مورد سؤال قرار می‌گیرد، نه احکام اسلام.
ali
جاهل قاصر... الف) خیلی اسم سختی دارد. ب) احتمالاً داداش جاهل ناصر باشد. ج) معنایش چه می‌شود؟ فحش که نیست؟ د) یعنی کسی که حقانیت اسلام یا احکام را نمی‌دانسته و راهی هم برای دانستنش نداشته. چنین کسی در قیامت طبق آنچه وجدانش می‌فهمد، مورد سؤال قرار می‌گیرد، نه احکام اسلام.
ali
آسیمه‌سر پرسید: خوب چه کار کنیم تا یادمون نره؟ داد زدم: آسیمه‌سر، تو این سؤالای خوب رو از کجا میاری؟ بیچاره کمی اولش ترسید، ولی بعدش خوشحال شد.
zeynab
من و بچه‌ها از این صحنه احساسی حسابی گریه‌مان گرفته بود. دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و یک فریاد احساسی کشیدم. نخ و سوزن با شنیدن این فریاد، سکوت کردند و خیلی رمانتیک به من نگاه کردند و با هم گفتند: زهر مار!
کاربر ۵۰۱۸۲۸۷
من و بچه‌ها از این صحنه احساسی حسابی گریه‌مان گرفته بود. دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و یک فریاد احساسی کشیدم. نخ و سوزن با شنیدن این فریاد، سکوت کردند و خیلی رمانتیک به من نگاه کردند و با هم گفتند: زهر مار!
کاربر ۵۰۱۸۲۸۷
به بچه‌ها گفتم: بعد از درس ریاضی چی می‌چسبه؟ همه با هم گفتند: فوتبال. گفتم: خیلی هم عالی. پس بشینید تا درس فوتبال بدم. همه با هم گفتند: عِه. مشکوک گفت: درس چیه آقا. بریم بیرون فوتبال بازی کنیم. گفتم: تا حالا به همین فوتبالی که بازی می‌کنین، فکر کردید؟ باز همه گفتند: عِه. گفتم: ممنون از استقبالتون
کاربر ۵۰۱۸۲۸۷
مشکوک سرش را کرد توی گوشی موبایلش و گفت: حالت اول اینکه اگر بتواند تحقیق کند، ولی از روی تنبلی یا هوای نفس تحقیق نکند، با او مثل کسی برخورد می‌شود که مسئله را می‌داند. به این شخص در اصطلاح جاهل مقصر گفته می‌شود. به این دلیل که او توانایی تحقیق داشته، ولی تحقیق نکرده است؛ بنابراین، در ندانستنش مقصر است و باید تاوان تنبلیش را بدهد. حالت دوم این است که نه مسئله را می‌داند و نه راهی برای تحقیق دارد. این شخص قاصر است و مجازات نمی‌شود. موبایل را از دست مشکوک گرفتم و گفتم: از توی اینترنت داری می‌خونی؟ خندان گفت: آقا ترجمه نمی‌کنید چی گفت. خیلی فاز بالا خوند.
کاربر ۵۰۱۸۲۸۷
خندان آمد و روی تخته نوشت: لذت در دست گرفتن کنترل تلوزیون < لذت خوردن نرم‌ترین و طلایی‌ترین ته‌دیگ سیب‌زمینیِ ماکارونی. ‫نفر بعدی آشفته بود و آمد و نوشت: زحمت غنی‌سازیِ اورانیوم < زحمت باز کردنِ گره کورِ هدفون قبل از استفاده از آن.
📝📚دنیای کتابی من :)

حجم

۶۲۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۶۲۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۸,۰۰۰
۴,۰۰۰
۵۰%
تومان