بریدههایی از کتاب تولد در لس آنجلس
۴٫۵
(۲۳۷)
اگر قرار بود همهٔ زندگیشان دنبال خوشگذرانی باشند پس کی توانستند پیشرفت کنند؟
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
بدیاش این است که برخی از مردم ما در این سالها همین رفتارها را از غربیها تقلید میکنند و فکر میکنند این یعنی تمدن، یعنی پیشرفت و بهروزبودن. درحالی که نمیدانند آن چیزی که باعث پیشرفت غرب شده کار و تلاش و نظمشان است، نه بیبندوباری و ولنگاری.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
آمریکایی که ما در سالهای اول ورودمان با آن مواجه شده بودیم اینطور نبود. آن روزها در آمریکا اصل بر این بود که همه بیگناه بودند، مگر اینکه خلافش ثابت میشد؛ اما این روزها دیگر آن ارزشهای اجتماعیاش را هم از دست داده بود. این شد که اطمینان پیدا کردم باید به سرزمینی مهاجرت کنم که اگر برای دوامش آرزو یا تلاش میکنم، دچار خسران نباشم.
e.azmoon
قوانین در آمریکا به شکلی هست که جامعهٔ آمریکا را در سطح Idiot proof نگهمیدارد؛ یعنی در کمترین سطح ممکن؛ مثلاً در اختراعات وسایل باید Idiot proof باشند؛ یعنی بهگونهای طراحی شوند که حتی یک احمق هم با آن دچار دردسر نشود. بهنظر من جامعهاشان هم Idiot proof است؛ یعنی یک احمق هم در آن جامعه زیاد اشتباه نمیکند، یک مسیری را میگیرد و میرود، قوانین ازش حمایت میکند؛ ولی قوانین به شکلی وضع نمیشوند که او را به سمت بلوغ، رشد ببرند، فقط در همان حدی که هست حمایتش میکند. خوب است ولی بهترش این است که هم حمایتش کند و هم باعث رشد و تکامل آن فرد شود.
e.azmoon
مهدی کلی بدوبیراه گفت و به سبک زندگی من ایراد گرفت. حرفهایش که تمام شد گفتم: «مهدیجان، مسلمانشدن من و تغییر مدل زندگیام حسنی دارد که دستکم نظر خاصی به زن تو ندارم. من میتوانستم نظر خاصی به زنت داشته باشم و یواشیواش با زنت رابطه پیدا کنم.» گفت: «چی؟» گفتم: «بله. یکی از حسنهایی که سبک زندگی من دارد این است که زن تو در امان است. در این شرکت میآید و میرود بدون اینکه کسی به او چنین نگاهی داشته باشد. حالا میگویی بد است؟» گفت: «نه.» دهانش را بست و رفت.
e.azmoon
ممکن است خیلیها فکر کنند چون اینجا حجاب اجباری است، افراد تمایل به خودآرایی دارند. درحالی که به نظر من مشکل در هویت و حس خودکمبینی چنین کسانی است که میخواهند با خودنمایی برای خودشان یک هویت جعلی درست کنند. به همین دلیل هم، چنین کسانی وقتی به آمریکا و اروپا میآیند از خودآراییشان چیزی کم نمیشود و شاید بدتر هم میشود. درحالی که طبق استدلال، اینطور افراد آنجا که دیگر حجاب اجباری نیست، باید به تعادل برسند؛ اما میبینی حرصشان برای جلوی چشمبودن بیشتر میشود.
خواهر من هم اول چنین وضعی داشت؛ اما بهمرور و بعد از تجربههای خودش در زندگی تغییر کرد
e.azmoon
محل کار و توی خیابان هم زنهای بیحجاب بودند؛ اما چون خیلی هم آرایش ندارند و با یک لباس معقول از خانه بیرون میآیند، چشم هم عادت میکند؛ ولی وقتی شما در جامعهای مثل ایران هستید و همه باحجاب هستند و در خیابان، یکدفعه جایی میروی که هیچکس حجاب ندارد، چشم عادت ندارد و این مسئله بیشتر به چشم میآید.
e.azmoon
من میخواهم بهگونهای زندگی کنم که اگر روز قیامتی هم بود، مشکلی نداشته باشم.» این همان منطقی بود که شهید دستغیب میگفت و در آن کتاب آمده بود. آن منطق در دل این فرد نشسته و او را روشن کرده بود. میگفت من چه ضرری میکنم اگر این مدل زندگی کنم و مواظب باشم؟ «تقوا» همین است؛ تقوا یعنی همین احتیاطکردن
ترنج
یکی از اسمهای آمریکا، کشور Hi and Bye است، کشور «سلام و خداحافظ»؛ چون انسانها راحت در کنار هم قرار میگیرند و خیلی هم راحت از هم جدا میشوند. متأسفانه همین باعث شده که امروز خانوادهها هم به همین شکل خیلی راحت از هم گسسته شوند
ترنج
بیشتر وقتشان برای کار و چیزهایی صرف میشود که به سبک زندگیشان ربط پیدا میکند. فکر میکنند اگر بیشتر کار کنند، بیشتر پیشرفت میکنند؛ ولی واقعیت این است که این پیشرفت، توقف ندارد و همیشه در یک دور بسته درحال دویدناند.
ترنج
مثلاً اگر بگویند آمدند همه را در این دهکده کشتند، خیلی تحملپذیرتر است تا اینکه بگویند به تمام دختران و زنان این دهکده تجاوز شد. این شرایط روحی را امام خمینی به عنوان فردی بسیار باهوش در جنگ نرم در نظر گرفت و با گذاشتن قانون اجباریشدن حجاب در ایران سعی کرد از قدرت تهاجم آنها کم کند.
فاطمه
یکی از اسمهای آمریکا، کشور Hi and Bye است، کشور «سلام و خداحافظ»؛ چون انسانها راحت در کنار هم قرار میگیرند و خیلی هم راحت از هم جدا میشوند. متأسفانه همین باعث شده که امروز خانوادهها هم به همین شکل خیلی راحت از هم گسسته شوند؛ یعنی این شرایط فرهنگی که در جامعه هست، روی خانوادهها هم تأثیر گذاشته است. حتی توی دوستیهای معمولی هم همینقدر راحتند. وقتی هم از هم جدا میشوند هیچ نفرتی نسبت به هم ندارند. میگویند که او رفت سوی زندگی خودش، من هم میروم سوی زندگی خودم. این حس عمیق عاطفی که در ایران هست، آنجا تجربه نمیشود. آنجا باید این مسائل را خیلی راحت گرفت. اگر راحت نگیرید اذیت میشوید.
فاطمه
حالا که برمیگردم و به گذشته نگاه میکنم، میبینم مهمترین چیزی که باعث شد ما آن روزها از خودمان و هویتمان دور نشویم، ایستادگی پدر و مادرم بود.
کاربر ۲۱۲۲۸۹۵
من برای همه میگفتم: «تا زمانی که شما از عقلتان استفاده میکنید، اجازه بدهید عقلتان شما را بهسمت قرآن بیاورد. وقتی به قرآن میرسید و متوجه شدید که این وحی خداوند است، دیگر اجازه ندهید عقل برایتان تصمیم بگیرد. اجازه بدهید وحی برای شما تصمیم بگیرد
کاربر ۲۱۲۲۸۹۵
در عرض پنج سال اول دینداریام، بیستودو بار ترجمهٔ قرآن را از اول تا آخر خواندم
کاربر ۲۱۲۲۸۹۵
تا کسی این مدل زندگی و این مدل ارتباط را نچشیده باشد، راحتتر میتواند خودش را کنار بکشد؛ اما، وقتی شیرینیاش را چشید آن وقت باید فشار زیادی را تحمل کند. من تلاش میکردم بخشی از این فشار را با ورزشکردن و رفتن به مسافرت و کوهنوردی کم کنم. وقت زیادی برای کار میگذاشتم و خودم را با کار مشغول میکردم و روزه میگرفتم.
کاربر ۲۱۲۲۸۹۵
فریبا با من دعوا میکرد، جروبحث می کرد که این چه کاری است میکنی؟ تو دیوانه شدی. این حرفها چیست که میزنی؟ چرا با ما کنسرت و لاسوگاس نمیآیی؟ اما محمود از من طرفداری میکرد و میگفت: «نمیشود هم این باشی و هم آن باشی. محمد راست میگوید، آدم بهتر است تکلیفش با خودش معلوم باشد
کاربر ۲۱۲۲۸۹۵
مهمانیهایی که در رستورانها یا هتلها بود و در آنها مشروب سِرو میشد، قطع شد؛ همین باعث جبه گرفتن خیلی از دوستان و همکاران در برابرم شد.
کاربر ۲۱۲۲۸۹۵
آن سجده و آن نماز خیلی عجیب بود. تا قبلاز این، چنین لحظههای شیرینی را تجربه نکرده بودم و روزبهروز عطش و اشتیاقم برای عبادت و خواندن قرآن بیشتر میشد. دیگر خواندن قرآن بخش جداناپذیری از زندگیام بود
کاربر ۲۱۲۲۸۹۵
هرلحظه که اراده میکردم سرم را از سجده بردارم، باز حسی من را آنجا نگه میداشت. بعدها شیرینی این لحظهها ارتباط تازهای بین من و خداوند به وجود آورد.
کاربر ۲۱۲۲۸۹۵
حجم
۳۰۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۳۰۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۲۲,۵۰۰۵۰%
تومان