بریدههایی از کتاب کار همچون زندگی
۴٫۰
(۱۴)
نوع برخورد شما با گذشتهتان مهمتر از تهدید گذشته علیه شماست. باید ببینید چه چیز ارزشمندی در گذشتهتان وجود دارد تا آن را به سوی امیدها و اصول خود هدایت کنید و نگذارید عوامل منفی آن بر شما چیره شود. گذشته -خوب یا بد- منبعی غنی در فرآیند کوشش شما برای یافتن «کار همچون زندگی» است. شاید فکر کنید برای یافتن حرفهتان باید بر آینده تمرکز کنید؛ درحالیکه میتوانید مواد خام بیشتری -همان مواد اولیهٔ کیمیاگر یعنی «Prima materia»- را در دوران کودکی و خانوادهتان بیابید.
بهاره مظاهری
عاشق کار بودن به این معنا نیست که هر دقیقهٔ آن را دوست داشته باشید، یا برای هر کاری که میکنید پُرتبوتاب باشید. عشق میتواند نجوای آرامی در پشت پرده باشد. (مثلاً) این احساس بنیادین که کاری که میکنید ارزش دارد، درخور شماست، و در راستای دستیابی به هدفی است.
پارهای اشخاص در شغل خود سخت کار میکنند و آن را مشکل مییابند، اما با این حال در باطن خویش احساس میکنند این همان کاری است که میخواهند بکنند. ممکن است عشق، نامحسوس و پایدار و نامرئی باشد. با این همه، بسیاری از مردم چنین عشق بنیادینی ندارند. آنان احساس میکنند دارند کار اشتباهی میکنند. باید خیلی تقلا کنند تا از رختخواب برخیزند و به سر کار بروند، زیرا بهرهای از آن عشق عمیق و انگیزاننده و نامرئی ندارند.
بهاره مظاهری
نقطهٔ شروع من در جستوجو برای «کار همچون زندگی» این است: از جستوجویی بیامان برای شغل مناسب دست بردارید؛ نگاهی به تمامیّت زندگیتان بیندازید؛ و به سرچشمهٔ حیات خویش بپیوندید. چنانچه با این که «چه کسی هستید» و همینطور با «جریان زندگی درونتان» آغاز کنید، همزمان با جستوجو و آزمون (برای کار)، راهتان را پیدا میکنید. طلب شما مانند سرچشمهای میشود که از فوارهٔ سرشتتان جاری است، و این خیلی فرق دارد با جستوجوی دیوانهوار برای شغل یا موقعیت مناسب.
بهاره مظاهری
هنگامی که من استاد دانشگاه بودم، به بسیاری از خانمهایی مشورت میدادم که پس از سالها رسیدگی به امور خانواده، به تحصیلات عالی برمیگشتند. برای این خانمها تغییر جهت از خانه به دانشگاه دشوار بود، ولی شجاعت و وفاداری بیشتر آنها برای کاری که احساس میکردند باید انجام دهند، همیشه مرا تحت تأثیر قرار میداد. در مواردی شوهر یا فرزندان با تصمیم آنها موافق نبودند اما آنها ناگزیر بودند حتی بدون حمایت خانواده که به آن نیاز داشتند به سوی ندای درون خویش پیش بروند. بسیاری از آنها احساس شرمساری میکردند از اینکه در کنار مردان و زنان جوانی همسن فرزندانشان در کلاس مینشستند. با وجود این، حواسشان را بر هدف خویش برای «کار همچون زندگی» متمرکز میکردند و با پشتکار ادامه میدادند.
آنها تحصیل در دانشگاه را بهمعنای قطع کامل کار تربیت فرزندان تلقی نمیکردند. ندای درونشان دربرگیرندهٔ هر دو عنصر بود: خانواده و شغل.
بهاره مظاهری
ممکن است مردم فکر کنند شغل و حرفه امری ثابت است. سالهای زیادی صرف آموزش و کارآموزی برای بهدست آوردن مهارتهای شغلی میکنید، و این سرمایهگذاری را مانند بار سنگینی احساس میکنید. از اینرو، خودتان را با کارتان یکسان میانگارید و تغییر آن را بهمعنای بختبرگشتگی شخصیتان تلقی میکنید. (گویی) اگر تغییر شغل دهید «کیستی» خودتان را دیگرگون کردهاید.
«امنیت مالی» ای که طی چندین سال در حرفهٔ ویژهای بهدست آوردهاید، شاید شما را برای جستوجوی گزینههای شغلی منعطف کند، اما در همان حال، ممکن است شما را باز بدارد از اینکه خودتان را از آن حرفه جدا انگارید و شغل دیگری را از نو شروع کنید.
بهاره مظاهری
روح به آدمی «تفرّد» هم میبخشد. چنانچه شما واجد روح نباشید، احتمالاً مانند جمع فکر میکنید و در پی مزایایی خواهید رفت که همه آن را بهمنزلهٔ امری مطلوب و مسلّم میشمارند. ممکن است همچون فرهنگ عمومی یا محلی، خانواده و یا کلیسایتان بیندیشید؛ و چهبسا از تأثیر این عوامل بر خویش کاملاً ناآگاه باشید.
ابوالفضل خسروجردی
طلب شما مانند سرچشمهای میشود که از فوارهٔ سرشتتان جاری است، و این خیلی فرق دارد با جستوجوی دیوانهوار برای شغل یا موقعیت مناسب.
ابوالفضل خسروجردی
گزینش نوع کار، از کیستی شما -از علائق، سلیقهها، امیدها، و ارزشهای شما- ناشی میشود. با کار کردن احساس میکنید متناسب با سرشت خویش رفتار میکنید؛ یعنی رفتار شما علیه خودتان و در تناقض با کیستی شما نیست.
ابوالفضل خسروجردی
حجم
۳۰۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۳۰۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
قیمت:
۱۱۷,۰۰۰
۸۱,۹۰۰۳۰%
تومان