بریدههایی از کتاب برگریزان
نویسنده:ویل دورانت
مترجم:پویان رجایی
انتشارات:بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۲از ۱۴ رأی
۳٫۲
(۱۴)
بسیاری افرادِ چهلوچندساله جز یادوارهای دور و خاکستر شعلهای خاموششده بیش نیستند. تراژدیِ زندگی این است که تنها زمانی خِرد را به ما میدهد که جوانیمان را ربوده است. «آه، اگر در جوانی دانا بودیم، و در پیری توانا».
imaanbaashtimonfared
کودکی را میتوان دوران بازی تعریف کرد. از این جهت، برخی کودکان هیچگاه بچه نیستند و برخی بزرگسالان هیچگاه پیر نمیشوند.
مهدخت
هرگز نباید آنقدر کهنسال باشیم که بهجای بازی کردن، بازیها را تماشا کنیم. گفتنِ «بشتابید به سوی بازی»، بهخوبیِ گفتنِ «بشتابید بهسوی نیایش» است، و نتیجه مطمئنتری هم در پی دارد.
احسان رضاپور
شادی، از ساختنِ چیزها حاصل میشود، نه از مصرف کردنشان
عرفان
«حقیقت را از دو کس بشنوید: بچهها و دیوانهها»
عرفان
تمدن، خانه کوچک بیثباتی است که بر روی آتشفشان فعال بربریّت بنا شده است.
IVIehranQ
اگر هر نسل، بیش از پیش، آموزش دریافت کند، میتوانیم باور کنیم که اخلاقیات پیشرفت خواهد کرد.
آنها هرگز اخلاقپرستان را راضی نخواهند کرد چون اخلاقیات امری ساختگی وبرخلاف میل است؛ ما بهدست طبیعت مجهز شدهایم برای زندگی شکارگرانه در جنگلها و مراتع، نه برای زندگی مکانیکی در شهرها، ادارهها و کارخانهها. اما مسئله فسادزدگی اخلاق باید حل شود، زیرا در تحلیل واپسین، اخلاقیات و تمدن هر دو یکی هستند.
IVIehranQ
من مایلم به ادراکِ بیواسطه درونیام بیش از هر قضیه و قیاسِ منطقی اعتماد کنم. چه بسیار مواردی که بهوسیله «منطق» به «اثبات» رسیده و سپس بهدست منطقدانان دیگر در آینده رد شدهاند ـ گزارههای اقلیدسی توسط گاس و ریمان، و فیزیکِ نیوتنی توسط اینشتین. منطقْ خود آفریدهای انسانی است و بعید نیست جهانِ هستی آن را هیچ بینگارد.
IVIehranQ
مذاهب توسط عقل بهوجود نمیآیند، اگر اینطور بود هرگز جان را تحتتأثیر قرار نمیدادند، تودهها را خوش نمیآمدند یا عمرشان به درازا نمیکشید. باورکردنی نیست که دینی بتواند بدون عناصری باورنکردنی به موفقیت برسد. تخیل باید برانگیخته شود و به شور بیاید، ایمانی آفریننده باید بر هستیِ تیرهوتار شده از مشقت و کلمات پرملال، سنگین گشته از رنج و شکست، رویا و شعری را افزون کند. نمیتوان انتظار داشت که دین پارهای از یک مسئله علمی باشد.
احسان رضاپور
که ارسطو گفت، تعالی اخلاقی، یک عادت است نه یک فکر.
karbar
دیگر نیازی به گفتن این نیست که من به چه چیز معتقدم و به چه چیزمعتقد نیستم، نه به خدای صرفاً جنگ طلب عبریان اعتقاد دارم و نه به خدای مجازاتگر و پاداشدهنده مسیحی.
احسان رضاپور
فرد شکست میخورد اما زندگی پیروز میشود.
karbar
این تاریخ است، دور باطلی از تکرار بیانتها: جوانها با چشمانی پراشتیاق همان اشتباهات ما را تکرار خواهند کرد، با همان رویاها راه را گم خواهند کرد، رنج خواهند برد، مبهوت خواهند شد، و سرانجام تسلیم شده، و پیر خواهند شد.
karbar
بارها و بارها آرزو داشتهام شرمسارانه به زنی که دیدنش چنان لذتبخش بوده است، نزدیک شوم و بابت زیباییاش از او تشکر کنم، و اینکه در این آرزو هیچ خواستی برای به چنگ آوردن یا حتی لمس کردن دستاش نداشتهام.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
انسان غربی با سرخوردگی دوگانهای روبروست، زیرا در مدتزمان یک زندگی، هم ایمان درخشان کودکیاش را از دست داده و هم آرمانشهرهای امیدبخشی را که در جوانی به آنها دل بسته بود. کجا میتوانیم دوباره ایمانی پیدا کنیم که به ما انگیزه دهد، وجدانی که مایه عزتِ نفسمان شود و سرسپردگی جدیدی که به زندگی کوچکمان تعالی بخشد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
کتاب درباره معنی زندگی را نوشتم و از اشخاص برجسته در اروپا و آمریکا پرسیدم حالا که جهان از معنا تهی شده، زندگی برایشان چه معنایی دارد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«بیاعتقادی به خدا» و زوالِ تدریجی مسیحیت در بین قشر تحصیلکرده جوامع مسیحی، عمیقترین تراژدی در تاریخ معاصر غرب محسوب میشود که اهمیت تاریخی آن بسیار بیشتر از جنگهای بزرگ یا نبرد کمونیسم و سرمایهداری است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
آنهایی که در جوانی عمیقاً با مذهب کاتولیک آموزش دیدهاند تقریباً هیچگاه بعد از رخت بربستن ایمانشان، بهبودی کامل پیدا نمیکنند. چون دین کاتولیک غنی از داستان، شعر و هنر، و در رابطهای ظریف و حساس با جسم، دین جذابی است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
تا سال ۱۹۱۱ دیگر تظاهر به علاقهمندی به کلیسا برایم غیرممکن شد. دانشکده الهیّات را ترک کردم و اینچنین ناراحتی زیادی را برای والدینم و سالها تنهایی و آشفتگی را برای خود پدید آوردم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
زندگی خود میتواند آن خدای تازه باشد.
این به احساسات بچهگانه و شعرِ بیمایه میماند اما باید بگویم بهعنوان حقیقتی که پیدرپی مشاهدهاش کردهام، در حضورِ موجوداتی رشد کننده، اغلب احساسی دارم که یادآور حس پارسایی دوران کودکی است که با آن به صفِ عشای ربانی نزدیک میشدم یا زمزمهکنان از جایگاههای صلیب میگذشتم. نمیتوانم به هر جوانه سبزی که از خاک نمو کرده است نگاه کنم بیآنکه در آن حضورِ رازآلود حس کنم به ذات زندگی نزدیکتر از زمانیام که نوهام بیهوده میکوشد برایم از شگفتیهای اتُم بگوید.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
حجم
۲۶۶٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۲۶۶٫۳ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۹۱,۰۰۰
تومان