بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برگ‌ریزان | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب برگ‌ریزان

بریده‌هایی از کتاب برگ‌ریزان

۳٫۲
(۱۴)
می‌توانم تصور کنم که کاردینالی خشمناک، بی‌دینان را سرکوفت می‌زند که: ای جاهلانِ ابله! آخر، چه‌زمانی آن اندازه بالغ می‌شوید که دریابید امنیت و بقایِ فردی‌تان مرهون نظم اجتماعی است؛ که نظم اجتماعی تنها از طریق خانواده، مدرسه، و کلیسا برقرار می‌شود؛ که هر تعداد قانون و پلیس هم نمی‌تواند جایگزینِ انضباط اخلاقی‌ای شود که توسط والدین، آموزگارها، و کشیش‌ها تعلیم داده می‌شود؛ که با تاختن به این نهادهای سازنده، در واقع سدهایی را خراب می‌کنید که طی قرن‌ها کوشش و خردورزی در برابر وسوسه‌های وحشیانه، اخلال‌گرانه و فردگرایانه‌ای که در بطنِ آدمیان لانه دارند بنا شده‌اند؟ آن‌گاه که اختیار و مسئولیت والدین توسط جوانان «رها یافته از قید و بندها» پس زده شود چه می‌کنید؟ آن هنگامی که اوباش جوان، زندگی را برای آموزگاران مدارس به شکنجه‌ای روزانه تبدیل کنند، وقتی رهبران مذهبی‌تان ریشخند و بدنام شوند
imaanbaashtimonfared
نیکی و زیبایی از رِندان، یاغیان و شاعران نیز همانند پیامبران و پارسایان بیرون می‌تراود
imaanbaashtimonfared
تنها پیشرفت واقعی، پیشرفت اخلاقی است
imaanbaashtimonfared
دانش می‌تواند بی‌خبری سرخوشانه را از بین ببرد و بسیاری از اوهام تسلی‌بخش یا الهام‌بخش را بر باد دهد
imaanbaashtimonfared
آن‌هایی که در جوانی عمیقاً با مذهب کاتولیک آموزش دیده‌اند تقریباً هیچ‌گاه بعد از رخت بربستن ایمانشان، بهبودی کامل پیدا نمی‌کنند. چون دین کاتولیک غنی از داستان، شعر و هنر، و در رابطه‌ای ظریف و حساس با جسم، دین جذابی است
imaanbaashtimonfared
اینجا کودکان‌اند؛ چه چیز این‌قدر پرنشاطشان ساخته که چنین دیوانه‌وار و بی‌خستگی روی علف‌های شبنم‌زده می‌دوند، می‌خندند، دنبال می‌کنند، می‌گریزند، به نفس‌نفس می‌افتند؟ عجب نیرو، عجب روحیه و عجب شادمانی‌ای! به مرگ وقعی می‌گذارند؟ می‌آموزند و پروبال می‌گیرند و عشق می‌ورزند و تلاش می‌کنند و می‌آفرینند، و پیش از آنکه بمیرند، زندگی را، شاید ذره‌ای، فراتر می‌برند. و وقتی درمی‌گذرند، مرگ را با فرزندانشان فریب خواهند داد، با تیماری مادرانه و پدرانه، فرزاندانشان را کمی بهتر از خود خواهند ساخت. زندگی پیروز می‌شود.
imaanbaashtimonfared
به سختی می‌توان زندگی را ستود وقتی قرار است به انتها برسد، و حتی اگر خوبِ آن را بگوییم به این دلیل است که امیدواریم دوباره آن را بازجوییم، این بار در شکلی مصنفانه‌تر، در قلمرو روح‌های بی‌تن و بی‌مرگ. اما اگر مرگ ما به‌خاطر زندگی باشد چه؟ در حقیقت ما اشخاص حقیقی نیستیم؛ و از این‌رو مرگ بی‌گذشت به‌نظر می‌رسد که ما خود را چنین می‌پنداریم. ما اعضای موقت یک گونه‌ایم، سلول‌هایی هستیم در پیکر زندگی. ما می‌میریم و بر زمین می‌افتیم تا زندگی جوان و قدرتمند بماند. اگر قرار بود تا ابد زنده باشیم رویِش بازمی‌ماند و عضوِ جوان‌تر جایی بر روی زمین نمی‌یافت.
imaanbaashtimonfared
این تاریخ است، دور باطلی از تکرار بی‌انتها: جوان‌ها با چشمانی پراشتیاق همان اشتباهات ما را تکرار خواهند کرد، با همان رویاها راه را گم خواهند کرد، رنج خواهند برد، مبهوت خواهند شد، و سرانجام تسلیم شده، و پیر خواهند شد.
imaanbaashtimonfared
اما اگر نمایش بهتری هرگز وجود نداشته باشد، اگر همیشه همان داستان رنج و مرگ در میان باشد و دوباره و دوباره همان داستان ابلهانه تعریف شود چه؟ سرخوردگی در همین است، و در همین‌جاست تردیدی که ژرفای خِرد را تحلیل می‌برد و عمر را تباه می‌کند.
imaanbaashtimonfared
با کاسته شدن از شدت احساس‌ها، نیروی بقا هم محو می‌شود. شوق زیستن جایش را به بی‌تفاوتی و انتظار صبورانه می‌دهد؛ هراسِ از مرگ به‌طرز غریبی با میل به آرمیدن درهم می‌آمیزد. شاید در آن هنگام، اگر شخص خوب زندگی کرده باشد، اگر عشق را به تمامی فهمیده و غایت و چکیده تجربه را درک کرده باشد، می‌تواند قدری با رضایت بمیرد و صحنه را برای اجرای نمایشی بهترترک کند.
imaanbaashtimonfared
تصورِ کلّی از فرد میانسال، شخصی است که مدام میان کار و خانه در رفت‌وآمد است. صبحانه‌اش را میان سرخط خبرها می‌خورد و همسر و فرزندانش را با عجله می‌بوسد و می‌رود؛ خود را با شتاب به ایستگاه می‌رساند، با امثال خودش در سکوی ایستگاه درباره وضع هوا حرف می‌زند، روزنامه‌اش را می‌خواند، در منهتن جنوبی در کوی و بازار به‌سختی قدم برمی‌دارد، در مترو درحالی‌که با لرزه‌های آزاردهنده با مشقت این‌ور و آن‌ور می‌شود، مانند مغروقی به دستگیره‌های آویزان چنگ می‌اندازد. به محل کار که می‌رسد، از قدر و اهمیتش کاسته می‌شود، چون به‌جای گرفتن تصمیم‌های مهم، جریانی از جزئیات تکراری و ملال‌آور پیش رو دارد. آن‌ها را وفادارانه و آهسته و پیوسته انجام می‌دهد، مشتاقانه ساعتی را نگاه می‌کند که او را از خانه دور نگه داشته و فکر می‌کند گذراندن شب با خانوده‌اش چقدر عالی خواهد بود.
imaanbaashtimonfared
محافظه‌کاری میانسالی نتیجه خِرد است، که پیچیدگیِ نهادها و نارسایی‌های امیال و خواست‌ها را می‌بیند؛ بخشی از آن، اما نتیجه نیروی تحلیل‌رفته است، که با اخلاقیات پاکِ مردانِ نیروباخته همسان است. ما نخست با ناباوری و سپس با افسوس درمی‌یابیم که مخزن نیرویمان دیگر پر نمی‌شود. این کشف، زندگی را برای چند سالی تیره و تار می‌کند؛ و ما سوگوارِ کوتاهی عمر و ناممکنیِ تحقق کمال و خرد در این چرخه محدود می‌شویم. بر فراز کوهی ایستاده‌ایم و بی‌آنکه نیاز باشد به دوردست بنگریم، آن پایین، مرگ را می‌بینیم. با تمام توان بیشتر کار می‌کنیم تا فراموش کنیم که مرگ در انتظار ماست. نگاهمان را به خاطرات روزهایی برمی‌گردانیم که بویِ مرگ در آن راه نداشت. در جمعِ جوان‌ها شادمان می‌شویم چون سبکباری از فناپذیری را، گرچه گذرا و ناقص، بر ما می‌تابانند. به این ترتیب است که شخص میانسال در کار و وظیفه پدری و مادری، شکوفایی و شادی‌اش را می‌یابد.
imaanbaashtimonfared
همین‌که در جهانِ اقتصاد، جایی برای خود پیدا می‌کنیم، عصیانگریِ جوانی فروکش می‌کند؛ وقتی پایی بر زمین داریم زلزله را برنمی‌تابیم. رادیکالیسم را با لیبرالیسمی ملایم فراموش می‌کنیم ـ این همان رادیکالیسم است که با نیم‌نگاهی به حساب بانکی رقیق شده است
imaanbaashtimonfared
شاید اگر می‌توانستیم بلوغ جنسی‌مان را تا زمانی که به بلوغ اقتصادی برسیم به تعویق بیندازیم، قادر بودیم با طولانی شدن دوره جوانی و آموزش، به سطح بالاتری از تمدن برسیم که گذشته هرگز به خود ندیده است.
imaanbaashtimonfared
مرد فردای ازدواجش پنج سال مسن‌تر است، زنی که ازدواج می‌کند نیز همین‌طور. از لحاظ بیولوژیکی، میانسالی از ازدواج آغاز می‌شود
imaanbaashtimonfared
تکلیف جوان مابین سال‌های ظهور روزافزون امیال تا به‌دست‌آورن جایی در دنیای اقتصادمحور که بتواند زمینه ازدواج را فراهم بیاورد، چه می‌شود؟ جوابش را کسی می دهد که شهامتش را دارد
imaanbaashtimonfared
در گذشته، در دورانِ جوانی ازدواج می‌کردیم چون داستانِ عشقْ ما را به تعهد وامی‌داشت، اما اکنون زندگیِ پیچیده و بی‌ثباتمان ازدواج را بیشتر و بیشتر، به پس از دوران عشق، به تأخیر می‌اندازد. تکلیف جوان مابین سال‌های ظهور روزافزون امیال تا به‌دست‌آورن جایی در دنیای اقتصادمحور که بتواند زمینه ازدواج را فراهم بیاورد، چه می‌شود؟ جوابش را کسی می دهد که شهامتش را دارد
imaanbaashtimonfared
در همان آن، که جوان خود را می‌آزماید، جهان را هم می‌آزماید. پرسش‌ها و نظریه‌هایی بی‌شمار را مانند دست‌هایی برای چنگ زدن به معنای جهان به هر سو دراز می‌کند؛ مصرانه درباره شر، خاستگاه‌ها، تکامل، سرنوشت، روح، و خدا سؤال می‌کند.
imaanbaashtimonfared
تربیت بدنی باید با دانش ذهنی برابری کند. رنج‌های عشق و تلخی حقیقت نمی‌توانند عذابشان را بر پیکری که با خوابیدن زیر ستارگان و کار ورزیدن زیر آفتاب قدرتمند و مستحکم شده، به درازا بکشانند.
imaanbaashtimonfared
رنج‌های عشق و تلخی حقیقت نمی‌توانند عذابشان را بر پیکری که با خوابیدن زیر ستارگان و کار ورزیدن زیر آفتاب قدرتمند و مستحکم شده، به درازا بکشانند.
imaanbaashtimonfared

حجم

۲۶۶٫۳ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۲۶۶٫۳ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۹۱,۰۰۰
تومان