بریدههایی از کتاب سیاحت غرب
۴٫۴
(۳۸)
یکی از یاران امام باقر (ع) از آن حضرت درباره زیارت اهل قبور پرسید. امام باقر (ع) فرمود: چون روز جمعه میشود به زیارت قبر مردگان خود بروید؛ زیرا هرکس از آنان در تنگی و سختی به سر ببرد با رفتن سر قبر آنان، گشایش در امر آنها به وجود میآید. راوی پرسید: آیا مردگان میفهمند چه کسی برای زیارت قبر آنان آمده یا نه؟ امام باقر (ع) فرمود: آری، از رفتن به زیارت آنان خیلی خوشحال میشوند؛ بلکه از بازگشت زائرین به خانههایشان بسیار نگران و ناراحت میشوند.
کاربر ۶۸۲۷۳۸۹
امروز، راه چارهسازی برای روزی که دستمان از همهجا کوتاه است، باز است. ما با پیش فرستادن نیکیها و جبران بدیها میتوانیم سرنوشت برزخیمان را تغییر دهیم و از سختیها و رنجهای برزخِ خویش بکاهیم.
کاربر ۶۸۲۷۳۸۹
به نزدیکی افق که نظر کردم، دیدم دود سیاهی همراه با شعلههای آتش، رو به آسمان بالا میرود، و بوستانهایی که پُر از درختان میوه است آتش گرفته.
به هادی گفتم: آن چیست؟
هادی گفت: آن بوستانها از ذکر تسبیح و تهلیل مؤمنی ساخته شده و حالا از زبان آن مؤمن، دروغ، تهمت و سخن بیهودهای سرزده که به صورت آتشی در آمده و نیکیها و باغهای او را از بین میبرد. اگر صاحب آن درختان، ایمانی پایدار داشت، چنین آتشی نمیفرستاد. وقتی که به اینجا برسد و بفهمد، دودِ حسرت از نهادش بیرون میآید؛ ولی دیگر سودی نخواهد داشت.
محسن
او گفت: این چاه جای کسانی است که مؤمنان را مسخره میکردند و دهن کجی مینمودند و چشم و ابرو بالا میانداختند. کسانی که مردار میخورند غیبت کنندگانند. کسانی که از گوشهایشان آتش بیرون میآید، غیبت دیگران را شنیدهاند. کسانی که یکدیگر را مثل سگ و گربه و گرگ میدرند، در دنیا همواره به یکدیگر فحاشی و ناسزا گفته و تهمتزدهاند، و کسانی که چهره زرد و دو زبان دارند، سخنچین و دروغگویانند.
محسن
داخل بخشی دیگر از سرزمین شهوت شدیم که در آن، اهالی شکمپرست و تنپرور بودند. دست راستیها به صورت خر، گاو و گوسفند در آمده بودند که شکمپرستی آنان از مال حلالِ خودشان بود و چندان عذابی نداشتند
محسن
از خدا نباید ناامید باشی! مگر تو نشنیدهای، کسی که در کوبیدن دری پافشاری کند، سرانجام آن دَر به روی او باز خواهد شد. تو هرگز نباید از رحمت و لطف خداوند ناامید باشی؛ چرا که رحمت خداوند به نیکوکاران بسیار نزدیک است.
محسن
هر که مینالد، از خود مینالد
محسن
هادی گفت: اینجا سرزمین شهوت است و اینها انسانهای زناکارند، که به شکل بوزینه درآمدهاند. بسیار مواظب باش از راه بیرون نروی که گرفتار میشوی!
کاربر ۷۲۳۲۰۶۴
هادی گفت: حسودهایی که حسد خود را با زبان و دست، نسبت به برادران و خواهران مؤمن خود ابراز نمودهاند، در این ماشینها سخت فشار میبینند، آن چنان که آتش حسد از باطن و درونشان، ظاهرشان را نیز فرا میگیرد.
هستی
آقا فرمودند: اگر چه دستوری نرسیده که توسّل و شفاعت از شماها در همه عوالمِ برزخی بشود، و باید با زاد و توشه خود، این سفر را طی نمایید، مگر در پایان کار و سفر به سوی جهنّم یا بهشت. البتّه همواره مددهای باطن ما با شماست؛ امّا در اینجا نیز جوانمردی من اجازه نمیدهد که امثال شما نیازمندان را _ که بارها با پای پیاده به زیارت قبر مولایم حسین (ع) رفتهاید و برای ایشان مجلس بر پا داشتهاید _ دستگیری ننمایم.
در این میان نوجوانی کنا
هستی
هادی سرگرم زینت حجره شد. او میز و صندلیهای طلایی و نقرهای چید و چراغ زیبایی هم از سقف حجره آویخت که مثل خورشید میدرخشید.
گفتم: مگر چه خبر است که این قدر در زینت این حجره دقّت داری؟ ما که مسافریم و اینجا نمیمانیم!
هادی گفت: امامزادگانی که به زیارت قبور آنها و قبور پدران آنها رفتهای و عالِمانی که در نماز شب، اسم آنها را بردهای و روی قبر آنها رفته و فاتحه خواندهای؛ شنیدهاند که سفر آخرت پیش گرفتهای، بنابر این برای ادای حقّ تو میخواهند به دیدنت بیایند.
هستی
اگر اهل خانه و خویشان هم گریهای داشتند و اندوهگین بودند، فقط برای خودشان بود؛ که چرا بیسرپرست و بیپرستار ماندهاند و بعد از این، چه کسی برای آنها، زندگانی را سامان میبخشد. چنان در دنیای خود غرق بودند که نه یادی از من میکردند و نه یادی از مردن و آخرتِ خودشان؛
هستی
به صورت پرندهای به منزلم رفتم و روی شاخهٔ درختی نشستم. به کردار و گفتار زن، فرزندان و خویشان و آشنایان توجّه میکردم. همه جمع شده بودند و به قول خودشان برای من خیرات میکردند. آش و پلو پخته و مجلس روضهخوانی راه انداخته و فاتحه میخواندند. هیچکدام از کارهایشان به حال من سود نداشت، چون روح اعمال و نیّت اصلیشان آبرومندی خودشان بود، و از این رو حتّی یک فقیر گرسنه را نیز به سر سفرهٔ خود دعوت نکرده بودند. نیّت همهٔ دعوتشدگان نیز تنها خوردن غذا بود؛ یا آمده بودند تا فردا کسی به آنها نگوید چرا به مجلس ما نیامده بودید. آمدن یکایک آنها برای انگیزههای شخصی بود. گریهٔ آنها دروغین بود و برای آمرزش من یا برای حسین بن علی (ع) گریه نمیکردند.
هستی
او در ادامه گفت: من توشهٔ سفر تو را کم میبینم، باید چند جمعه اینجا در انتظار باشی؛ بلکه از سوی خانواده یا دوستانت در دنیا چیزی برایت برسد، حتماً خواندهای که پیغمبر (ص) فرموده است: «در سفر هر چه توشه بسیار باشد بهتر است.» من باید بروم برای تو از سلطان دنیا و دین اجازهٔ عبور بگیرم. چنانچه در بین هفته خبری نرسید، در شب جمعه نزد خانوادهٔ خود برو، شاید با طلب رحمت و مغفرت، یادی از تو کنند.
هستی
چون این قفس، که خیال کردی از هفتجوش است، از اخلاق زشتِ انسان است که با نیشِ غضب به یکدیگر جوشخورده و روح انسان را در جهان مادّی فرا گرفته و در این جهان به صورت قفس، پدیدار میشود. ممکن است این قفس برای برخی هزارجوش باشد
هستی
این همان شیر مادر است که با فشارِ قبر، از دماغ انسان بیرون میآید. شیر مادر پس از آمیختن به آلودگیهای دنیا، سیاه و چرکین میشود.
Hoseyn Mohtadi
این قفس برای برخی هزارجوش باشد؛ چون اصلِ خویهایِ زشت سهتاست: «آز»، «خودبینی» و «حسادت». اوّلی، آدم را از بهشتْ بیرون انداخت؛ و دومی شیطان را از خداوند دور کرد؛ و سوّمی قابیل را به جهنّم برد؛
میلادینو
هادی گفت: اینجا سرزمین شهوت است و اینها انسانهای زناکارند، که به شکل بوزینه درآمدهاند.
shariaty
زندهها، زودمردههای خود را فراموش میکنند و نسبت به آنها دلسرد میشوند.
shariaty
من با ناامیدی و سرشکستگی به قبرستان و منزل کنونی خود بازگشتم، و از بس غصهدار بودم نزدیک بود که زن و فرزندانم را نفرین کنم؛ ولی چون حالشان را بهخوبی میشناختم نفرین نکردم. با خود گفتم: آنها غافلند و مرگ را فراموش کردهاند و این غفلت، درد بزرگی است؛
shariaty
حجم
۲۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۲۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۳۳,۶۰۰
۱۶,۸۰۰۵۰%
تومان