بریدههایی از کتاب این کتاب را ممنوع کنید
۴٫۴
(۱۹۴)
کتابهای خوب نباید مخفی بمانند. تا جایی که ممکن است آدمهای بیشتری باید این کتابها را بخوانند، هر چند بار بیشتر، بهتر.
جاننگار
در کتابهای عالی، همهٔ اتفاقها فقط برای شخصیت اصلی نمیافتد. کتابهایی عالی هستند که شخصیت اصلی در آنها کاری میکند؛ مثلاً به موزهٔ مرکزی هنر فرار میکند. به همین دلیل است که من نمیتوانم شخصیت اصلی کتاب باشم.
من هیچوقت کاری نمیکنم.
جاننگار
چهطوری میشود برای کسی توضیح داد که چیزی برایت مهم است وقتی آن چیز برای او اصلاً اهمیتی ندارد؟ چهطوری میشود با کلمات توضیح داد که کتاب در وجودت نفوذ کرده و قسمتی از تو شده و بدون آن احساس پوچی میکنی؟
جاننگار
آدمهایی که دربارهٔ فکرهای توی کلهشان حرف میزدند، توی دردسر میافتادند.
winchester
«هیچکس حق نداره به کسی بگه چی بخونه و چی نخونه. بهجز پدر و مادرش.» نمیتوانستم در این باره کاری کنم. خودم این را گفته بودم و باید تأکید کنم: این دقیقاً همان چیزی بود که به خاطرش جنگیده بودم.
کاربر ۶۵۳۳۹۵۱
«زنان موقر بهندرت تاریخ رو میسازند، این رو به عنوان اولین باری که به خاطر چیزی درست، کار بدی میکنی به یاد داشته باش.»
کاربر ۱۵۸۲۹۰۵
مهمه کتابخونهها جایی باشن که همهجور کتابی توشون پیدا بشه. کتابهای خوب، بد، خندهدار و جدی. همه باید توی خوندن کتاب آزادی داشته باشن و بتونن هر کتابی رو هر وقت که بخوان، بخونن. مجبور نیستید به همه بگید که چرا از کتابی خوشتون میآد یا چرا فکر میکنید کتابِ باارزشیه. امیدوارم یه روزی فرصت این رو پیدا کنید که کتاب من رو بخونید.»
کاربر ۱۵۸۲۹۰۵
چهطور تا حالا کتابها را به چشم گنج ندیده بودم؟ من عاشق کتاب بودم. نمیتوانستم زندگیام را بدون آنها تصور کنم. حتی کتابهایی که به خواندنشان علاقهای نداشتم هم مثل طلا بودند. مهم نبود توی آنها چه چیزی نوشته. همانطور که مادربزرگم میگفت، آتوآشغالِ من شاید برای کس دیگری حکم گنج را داشته باشد. این حرف دربارهٔ کتاب هم صدق میکرد.
کاربر ۵۲۵۱۸۶۸
تمام این کتابها گنجینه بودند؛ یکدفعه این فکر به ذهنم رسید که اسماگِ اژدها هستم و روی یک عالمه طلا و جواهر نشستهام و هر کاری میکنم تا این هابیت و کوتولهها آنها را از من پس نگیرند.
چهطور تا حالا کتابها را به چشم گنج ندیده بودم؟ من عاشق کتاب بودم. نمیتوانستم زندگیام را بدون آنها تصور کنم. حتی کتابهایی که به خواندنشان علاقهای نداشتم هم مثل طلا بودند.
starlight
وقتی مرتکب اشتباه میشوی و اتفاق بدی میافتد، پدر و مادرها نمیتوانند راحت از موضوع بگذرند. همیشه باید خودشان هم تنبیهی اضافه کنند تا یادت بماند آنها هستند که مسئولیت تو را بر عهده دارند.
:)
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
قیمت:
۵۷,۵۰۰
تومان