هیچ چیزی نمیتونه یه دوستیِ واقعی رو از بین ببره.
-Dny.͜.
«چرا اونها اینقدر از ما متنفرن؟»
گفت: «چون ما رو نمیشناسن و ما اونها رو نمیشناسیم. متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه.»
مآریآ:کرم کتاب🕶📚؛
بعضیوقتها دوستی اینه که کاری رو بکنی که به نفع دوستت باشه، حتی اگه چیزی نباشه که خودش میخواد.
-Dny.͜.
زیر لب گفتم: «چرا اونها اینقدر از ما متنفرن؟»
گفت: «چون ما رو نمیشناسن و ما اونها رو نمیشناسیم. متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه.»
هرگز
این ذات انسان است که آدمها را به بهتر و بدتر تقسیمبندی میکنند.
;𝗕𝖺𝗁𝗮𝗋𝖾𝗵
نشناختن آنها باعث میشد راحتتر ازشان متنفر باشیم
-Dny.͜.
«وقتی ما خیلی از هم دوریم، همهچیز کجوکوله به نظر میاد؛ انگار که دنیا عوض شده. البته که دنیا عوض نشده. بعدش میفهمم که من دارم کج راه میرم. تو من رو متعادل میکنی آنی.»
-Dny.͜.
ولی من فکر میکردم ما فقط جور متفاوتی تحصیل کرده بودیم؛ آنها جهانی را میشناختند که از کتابها بیرون میآمد و ما جهانی را میشناختیم که در آن زندگی میکردیم.
المپیان؟:)
چیزهای کمی ارزشِ آن را داشتند که به خاطرشان زندگیام را به خطر بیندازم
بهار
«کِرم» کلمهای بود که به ما که توی کشور کِلدِن، بیرون از شهر و کنار رودخانه زندگی میکردیم، نسبت داده بودند. البته بدتر از اسم «زالو» نبود که ما روی مردم شهر گذاشتیم؛ ولی اول آنها این اسمبازی را شروع کردند؛ به خاطر همین هم ما حق داشتیم به آنها بگوییم زالو. تازه، زالوها کرمها را میخورند؛ برای همین، اسمِ خیلی بجایی بود.
Moriarty
ویول به من فقط غذا نداده بود، او به من امید و دوستی داده بود و این احساس که شاید در نهایت همهچیز رو به راه شود
𝒎𝒂𝒓𝒛𝒊𝒆
ولی من فکر میکردم ما فقط جور متفاوتی تحصیل کرده بودیم؛ آنها جهانی را میشناختند که از کتابها بیرون میآمد و ما جهانی را میشناختیم که در آن زندگی میکردیم.
المپیان؟:)
متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه.»
کاربر ۷۰۶۱۱۹۳
متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه.
آفتاب
چیزهای کمی ارزشِ آن را داشتند که به خاطرشان زندگیام را به خطر بیندازم
roksana
بعد از چهار سال طولانی، این مریضی وحشتناک از بین رفت و مردم کلدن دوباره آزاد بودند که در آرامش نفس بکشند.
Mahya
. مردم چیزی را که نبینند فراموش میکنند.
Ali Daghighi
ما رو نمیشناسن و ما اونها رو نمیشناسیم. متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه
𝒎𝒂𝒓𝒛𝒊𝒆
درواقع، او یکی از معدود افرادی بود که ظاهراً میتوانست من را همانطور که واقعاً هستم، بفهمد.
هرگز
راههای دیگهای بهجز جنگیدن هم برای برنده شدن وجود داره.
boshra