بریدههایی از کتاب تاریخ فلسفهی راتلج؛ جلد دوم
۴٫۰
(۷)
آنها که فکر میکنند در همهٔ موارد باید علت را نشان داد ظاهراً نمیدانند که اولاً از نظر عملی لازم نیست که همیشه چنین کنیم، در ثانی بسیاری از چیزهایی که وجود دارند به نحوی ماهیتاً مانند اصول هستند، و بنابراین نمیتوان برایشان توضیحی علّی آورد. بهعلاوه، این افراد گاهی اوقات در فرض اینکه چه چیزی ناشناخته، مورد بحث، و نامطلوب است اشتباه میکنند. باید به کسانی که به این طریق علتیابی میکنند و کسانی که فکر میکنند برای هر چیزی باید علتی نشان داد، بیاعتنا بود؛ در عوض باید بر چیزهایی تکیه کرد که در طول دورهای طولانی برپایهٔ تجربه (امپِیریا) ابداع شدهاند؛ و زمانی باید برای امور تصادفی به دنبال علت بود که ارائهٔ علت احتمال قابل فهم کردن و قابل باور کردن آنچه در موردشان میگوییم را بیشتر کند.
محمد طاهر پسران افشاریان
پس از پروکلوس مکتب آتن یک استاد شاخص داشت: داماسکیوس. او کتابی دربارهٔ اصول نوشت که در آن یک اصل غیرقابل وصف را بالاتر از احد میگذارد ــ دیدگاهی که یامبلیخوس هم به آن رسیده بود. در دورهٔ ریاست او بر آکادمی ژوستینین امپراتور روم این مکتب را در سال ۵۲۹ تعطیل کرد. افلاطونگرایی دیرزمانی بود که در اسکندریه فعال بود ــ اسکندریه همان جایی است که چنان که دیدیم فلوطین در آنجا تحصیل کرده بود ــ و حتا اگر دانش ما گسستهایی دربارهٔ تاریخ افلاطونگرایی در آنجا داشته باشد میتوان فرض کرد که اسکندریه تاریخ ممتد و طولانییی از افلاطونگرایی داشته است. مکتب افلاطون در قرن پنجم میلادی رونقی یافت و تا قرن هفتم هم فعال بود.
محمد طاهر پسران افشاریان
میتوان صرفاً ادعا کرد که در حالیکه همهٔ خیرهای دیگر را میتوان به طور عامدانه برای رسیدن به خوشبختی برگزید، خوشبختی
را نمیتوان برای چیز دیگری برگزید.
رئوف
ارسطو در دربارهٔ آسمانها بهتفصیل از نظریهٔ عناصر خود دفاع میکند؛ کتاب سوم و چهارم با چهار عنصر ــ خاک، آب، هوا، و آتش ــ سروکار دارند که از زمان امپدوکلس جا افتاده بودند، در حالیکه کتاب اول و دوم آنچه را که ارسطو «عنصر نخستین» یا «جسم نخستین» مینامد و نویسندگان بعدی آن را «اثیر» («اِتر») نامیدهاند معرفی میکنند، عنصری که آسمانها از آن تشکیل ش
محمد طاهر پسران افشاریان
حرکت طبیعی چهار عنصر تحت قمر مستقیمالخط بود. اما اجرام آسمانی در مدارهای دایرهای بر روی سطح کرههای گردان حرکت میکردند (ترتیب این کرات را در بخشهای بعدی شرح خواهیم داد). اما کرههای فیزیکی باید جرم فیزیکی داشته باشند. به این ترتیب ارسطو با این پرسش روبهرو است: کرات آسمانی از چه ساخته شدهاند؟ بعید است که این کرات از هیچیک از عناصر تحت قمر که حرکت مستقیمالخط دارند ساخته شده باشند. حرکت آسمانها بر طبق نظر ارسطو در کتاب دربارهٔ آسمانها، ما را وا میدارد تا عنصر پنجمی وضع کنیم که حرکت طبیعیاش مستقیمالخط نیست بلکه دایرهای است. از آنجا که ارسطو به معانی مختلف این عنصر را برتر از چهار عنصر دیگر میدانست، آن را «جسم اولی» مینامید. اما با وجود اینکه این ارسطو بود که برای این عنصر اصطلاحی فنّی وضع کرد، فکرِ وجود یک عنصر خاص در آسمان منحصر به او نبود، و دیگران هم برای این عنصر واژهٔ قدیمی «اثیر» (اتر) را به کار میبردند
محمد طاهر پسران افشاریان
از نظر آگوستین گذشته و آینده وجود ندارند (به معنای وجود حال)، اما در حافظه و انتظار ما حاضرند. وقایع گذشته در تصاویری که از ادراکات حسی دریافت میکنیم حضور دارند؛ حضور نشانهها یا علتهای وقایع آینده، ما را به پیشبینی یا پیشگویی آنها قادر میکند. آگوستین هم مانند رواقیون از سه زمان اصلی صرف فعل در زبان قراردادی انتقاد میکند: ما باید به معنای دقیق کلمه، تنها از سه زمانِ حال، زمانِ «حالِ امور گذشته» و زمانِ «حالِ امور آینده» صحبت کنیم
رئوف
ارسطو میگوید که غایتمندی یکی از وجوه اساسی جهان طبیعی است («در طبیعت هیچچیز بیهوده نیست»)؛ اپیکور موجودیتهای اساسی فیزیکش، اتمها و خلأ، را «طبیعتها» میخواند و خوشباشی خد را بر این پایه استوار میکند که همهٔ جانوران به طور طبیعی به دنبال لذتاند. کلبیون اصرار داشتند که ما باید از طبیعت پیروی کنیم و نه از قرارداد؛ شعار مشهور دیوژن مبنی بر اینکه «نقد را از سکه بینداز» (نقد یا پول رایج: نومیسما)، عبارتی که در آن نومیسما به معنای سکه و پول رایج با نوموس به معنای قرارداد و قانون همریشه بود.
رئوف
از نظر ارسطو حملهٔ افلاطون به شاعران از سر گمراهی بود چرا که افلاطون ماهیت و تأثیر داستان را به نحوی نادرست طرح میکرد. پس، برنامهٔ ارسطو این نبود که شرحی از همهٔ آنچه ما «شاعری» میخوانیم به دست دهد، بلکه میخواست بنیاد دو گونهٔ داستانی را که در عصر او به اوج خود رسیده بودند بررسی کند. ارسطو در این بررسی نهتنها به افلاطون «جواب» داد بلکه در «دعوای درازمدت میان شعر و فلسفه» همچون یک میانجی ظاهر شد
رئوف
آگوستین پیش از دکارت از کوگیتو گفته است؟ وقتی نخستین خوانندگان دکارت چنین مسئلهای را به او متذکر شدند، پاسخ او این بود که میان شیوهٔ استفادهٔ آگوستین از این استدلال و شیوهٔ او تفاوتی هست. اما در واقع آگوستین استدلالِ کوگیتوی خود را به انحای مختلف استفاده میکند تا غیرمادی بودن ذهن را ثابت کند، و نیز آن را در اثبات وجود خدا هم به کار میگیرد.
محمد طاهر پسران افشاریان
اصول متافیزیکی متعددی همانند «هیچچیزی بیعلت رخ نمیدهد»، «از هیچ، هیچ به وجود نمیآید»، «و هیچچیز کاملاً نابود نمیشود». جالینوس این اصول را به عنوان اصولی که برای «فاهمه بدیهی هستند» وصف میکند، و میگوید هر کس آنها را رد کند اصلاً شایستهٔ توجه نیست.
محمد طاهر پسران افشاریان
اما آسکلهپیادس صرفاً به قوادی برای سلیقهٔ عموم مشغول نبود: آسکلهپیادس نظریهای را دربارهٔ بیماریها بسط داد که بر طبق آن عامل اصلی بیماریزایی جاگیری ذراتی نادیدنی در منافذ نادیدنی بدن و بستن راه آنها به شمار میرفت
محمد طاهر پسران افشاریان
در دو نوشتهای که با پایهایترین مفاهیم مربوط به مطالعهٔ ما دربارهٔ جهان طبیعی سروکار دارند (فیزیک و دربارهٔ پیدایش و تباهی)، ارسطو روشهایی را به کار میگیرد که نه بر قیاس علمی مبتنی هستند و نه مستقیماً بر مطالعهٔ تجربی پدیدههای طبیعی.
محمد طاهر پسران افشاریان
دموکریتوس در انتهای قرن چهارم (پیش از میلاد مسیح) نظریهٔ اتمی را مطرح کرد. از نظر دموکریتوس همهٔ «موجودات» گیتی را میتوان به شکل مواد جامد غیرقابل تقسیمی درآورد که به طور منفرد غیرقابل رؤیتاند اما این قابلیت را دارند که به طور موقت وارد در ترکیباتی شوند که به قدر کافی بزرگ هستند و ادراک میشوند. از نظر او تنها مورد دیگری در گیتی که نوعی از وجود دارد اما در برابر اتمها قرار میگیرد و برخی اوقات «ناموجود» دانسته میشود فضای خالی بود ــ که به خودی خود هیچ خاصیتی جز ابعادش ندارد. همهٔ اشیای موجود در جهان آشنای اطراف که برایمان قابل درک هستند از اتمها و قدری فضای خالی میان آنها شکل یافتهاند. خواص قابل ادراک اشیا را میتوان به عنوان پیامدهای اندازه و تعداد اجزا اتمی آنها، مقدار فضای خالی میانشان، و حرکتشان در خلأ توضیح داد.
محمد طاهر پسران افشاریان
خدایانِ کیهانی ارسطو به طور مشخص فاقد مشیت خدایگونه هستند: کارکرد این خدایان در نظام ارسطویی حفظ ابدی حرکتِ کیهانی است. این خدایان دستی در خلقت کیهان ندارند، چرا که کیهان مخلوق نبوده است بلکه از ازل به همین شکل موجود بوده است؛ و همچنین این خدایان آشکارا توجهی به خوشبختی هیچ موجود خاصی یا کلیت موجودات ندارند، مگر از وجهی که به حفظ ابدی کل نظام و همهٔ مواد طبیعی مربوط باشد.
محمد طاهر پسران افشاریان
در آثار ارسطو برای وجود اثیر چند استدلال وجود دارد. مهمترین استدلالی که ارسطو در کتاب دربارهٔ آسمانها بر وجود اثیر میآورد همان استدلال مبتنی بر حرکت است که دربارهاش صحبت کردیم. استدلال دیگری هم در این کتاب وجود دارد: میتوان آن را استدلال مبتنی بر فسادناپذیری دانست. خاک، آب، هوا، و آتش همگی فانی و قابل تغییر به یکدیگرند. اما آسمانها لایزالاند: بنابراین باید از عنصر متفاوتی درست شده باشند.
محمد طاهر پسران افشاریان
مشاهدهٔ جهان طبیعی تفکیکی را میان حرکتهای طبیعی و حرکتهای اجباری پیش مینهد: سنگ را میتوان بالا انداخت، اما اگر جلو آن را نگیریم پایین میافتد؛ آتش و بخارات داغ اگر با مانعی محدود نشوند بالا میروند. ارسطو این مشاهدات ساده را به کمک شکل هندسییی که در آخرین فصل دربارهٔ آسمانها توصیف میکند، نظامدهی میکند. «روبهپایین» اینگونه تعریف میشود: «در خطی مستقیم به طرف مرکز گیتی»؛ «روبهبالا» در جهت خلاف آن است، و از مرکز دور میشود. این دو حرکتِ مستقیمالخط در مقابل حرکت دایرهوار حول مرکز گیتی قرار دارند.
حرکتهای مستقیمالخط طبعی عناصر داخل کرهٔ آسمانها هستند ــ همان عناصری که معمولاً عناصر تحت قمر (زیر ماه) خوانده میشوند، چون ماه درونیترین جرم آسمانی است. هر عنصری، از مکان طبیعیاش جدا شده باشد، برای جُستنِ آن میلی طبیعی دارد. خاک و آب طبیعتاً به پایین، به طرف مرکز، حرکت میکنند؛ آتش و هوا بالا میروند.
محمد طاهر پسران افشاریان
حرکت طبیعی چهار عنصر تحت قمر مستقیمالخط بود. اما اجرام آسمانی در مدارهای دایرهای بر روی سطح کرههای گردان حرکت میکردند (ترتیب این کرات را در بخشهای بعدی شرح خواهیم داد). اما کرههای فیزیکی باید جرم فیزیکی داشته باشند. به این ترتیب ارسطو با این پرسش روبهرو است: کرات آسمانی از چه ساخته شدهاند؟ بعید است که این کرات از هیچیک از عناصر تحت قمر که حرکت مستقیمالخط دارند ساخته شده باشند. حرکت آسمانها بر طبق نظر ارسطو در کتاب دربارهٔ آسمانها، ما را وا میدارد تا عنصر پنجمی وضع کنیم که حرکت طبیعیاش مستقیمالخط نیست بلکه دایرهای است. از آنجا که ارسطو به معانی مختلف این عنصر را برتر از چهار عنصر دیگر میدانست، آن را «جسم اولی» مینامید. اما با وجود اینکه این ارسطو بود که برای این عنصر اصطلاحی فنّی وضع کرد، فکرِ وجود یک عنصر خاص در آسمان منحصر به او نبود، و دیگران هم برای این عنصر واژهٔ قدیمی «اثیر» (اتر) را به کار میبردند
محمد طاهر پسران افشاریان
ترسیم چهرهٔ مکتب اپیکوری به عنوان سرراستترین، و شاید سادهانگارانهترین، مکتب جزمگرایانهٔ عمده در دوران هلنی وسوسهکننده است. اپیکور از فیزیکی اتمی آغاز میکند که بنابر آن «کلیت اشیا از جسم و خلأ ساخته شدهاند» (Hdt ۳۹ (LS ۵A، معرفتشناسییی اکیداً تجربهگرا را پیش مینهد، که بر این ادعا استوار است که هر پدیداری (و نه صرفاً هر ادراکی) صحیح است، مدعی روانشناسییی مادهگراست و در اخلاق از خوشباشی حمایت میکند. در حقیقت اینکه آثار اپیکور را تلاشی برای بازگشت به فلسفهٔ طبیعی پیشاسقراطی ببینیم چندان هم نامناسب نیست،
محمد طاهر پسران افشاریان
پیرهون از هیچچیز پرهیز نمیکرد و دوری نمیجست و با همهچیز روبهرو میشد: چه ارابهای که بر راهش میگذشت، یا پرتگاهی، یا سگی یا هر چیز دیگری از ایندست. او به هیچوجه بر ادراک خود از اینها تکیه نمیکرد و تنها به علت همراهی اطرافیانش بود که نجات مییافت. حال میتوان این حکایت را اینگونه تفسیر کرد: مسئله این نبود که پیرهون نمیفهمید و باور نداشت که ارابه میآید که از رویش رد شود یا اینکه چند گام بیشتر با لبهٔ پرتگاه فاصله ندارد. بلکه فکر میکرد همهچیز مطلقاً بیتفاوت است و اینیاآن برایش ذرهای باهم تفاوت نداشتند، فرقی نمیکرد که زیر ارابه له شود یا نشود، یا از پرتگاه سقوط کند یا نکند. علاوه بر این پیرهون با ممارست سخت آموخته بود که به امور همان رویکردی را داشته باشد که باید، یعنی بیتفاوتی. فقط این نبود که پیرهون فکر میکرد امور مختلف بیتفاوتاند
رئوف
رواقیها در اخلاق ادعا میکردند که راه رسیدن به کمال انسانی زندگی بر طبق طبیعت است؛ آنها بخش بزرگی از توان فکری خود را به مطالعهٔ فیزیک، یعنی شناخت جهان طبیعی اختصاص میدادند؛ استدلالشان این بود که عقلانیتِ خدایگونه وجه محوری طبیعت انسانی است و حتا خدا را با طبیعت یکی میگرفتند. از دیدگاه ایشان تعریف صوری طبیعت این بود: «آتشی صنعتگر است که به گونهای روشمند خلق میکند.»
رئوف
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۸۲۲ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۸۲۲ صفحه
قیمت:
۱۸۴,۰۰۰
۹۲,۰۰۰۵۰%
تومان