بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتاب سپید | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کتاب سپید

بریده‌هایی از کتاب کتاب سپید

نویسنده:هان کانگ
امتیاز:
۳.۱از ۱۴ رأی
۳٫۱
(۱۴)
و او پیوسته فراموش می‌کرد، که بدنش (بدن همهٔ ما) خانه‌ای شنی است. اینکه خرد شده بود و همچنان در حال خرد شدن است. لجوجانه از میان انگشتان می‌لغزد.
ali73
گاه‌به‌گاه بدنم را همچون زندان حس می‌کنم؛ جزیره‌ای استوار و متحرک که با احتیاط در میان جمعیت پیش می‌رود. اتاقکی مهروموم‌شده که تمام خاطرات زندگی‌ای را که گذرانده‌ام، و زبان مادری‌ام را که از آن خاطرات جدایی‌ناپذیر است با خود حمل می‌کند. هرچه این انزوا لجوج‌تر، هرچه این تکه‌های نامنتظره واضح‌تر، وزنشان تحمل‌ناپذیرتر.
کاربر ۶۶۰۱۹۷۳

حجم

۱۸۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۸۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد