ما درخواست کردیم تمام نیروگاههای اتمی بسته شوند و دانشمندان اتمی هم به زندان بیفتند و لعنتشان هم کردیم. اما دانش، بهخودی خود نمیتواند خطاکار باشد. امروز دانشمندان، خودشان هم قربانی چرنوبیلاند. من دلم میخواهد بعد از چرنوبیل زنده بمانم، نه اینکه بمیرم. میخواهم همهچیز را بفهمم.
usofzadeh.ir
ترس بچهها از مرگ مانند ترس بزرگترها از مرگ نیست. مرگ، آنها را بهصورت چیزی عجیب و غریب و خارقالعاده جذب خودش میکند.
usofzadeh.ir
هنر ما فقط مربوط میشد به درد و رنج و عشق انسانها، نه راجع به همهی موجودات زنده؛ فقط انسانها. ما دیگه تا حد حیوونا و گیاها و حیاتهای دیگه وارد جزئیات نشدیم
usofzadeh.ir
تنها چیز عادی زندگی گشنگی بود. اونا – والدین ما– شاهد فاجعهای بزرگ بودن و ما هم باید میبودیم و دوام میآوردیم، وگرنه مردم واقعی نمیشدیم
usofzadeh.ir
به ما میگفتن ما باید پیروز بشیم. در مقابل کی؟ اتم؟ فیزیک؟ جهان؟ پیروزی برای انسان یه رویداد نیست؛ بلکه یه رونده. زندگی سراسر تقلاست؛ نوعی چیرگی؛ بهخاطر همینه که ما عاشق سیل و آتیش و فجایع هستیم تا «قهرمانی و شجاعت «مون رو نشون بدیم
usofzadeh.ir
توصیه کردن که درمانش رو تو خارج ادامه بدیم. ولی ما از کجا دهها هزار دلار بیاریم، درحالیکه حقوق شوهرم ماهی ۱۲۰ دلاره
usofzadeh.ir
سالها پیش، مادربزرگم در انجیل خونده بود زمانی میرسه که همهچی رونق میگیره؛ همهچیز شکوفا و پرثمر میشه؛ رودخونهها پر از ماهی و جنگلها پر از حیوانات؛ اما انسان نمیتونه هیچ استفادهای از اونا بکنه. و دیگه قادر نیست مثل خودش رو بهوجود بیاره و تولید نسل کنه
usofzadeh.ir
خداوند به من عمر درازی داد، اما سهمی منصفانه از نعمتهاش نصیبم نکرد.
امیر
الان زندگیم اینطوریه. من چهار تا پسر و سه تا دختر بزرگ کردهام. شوهرم تو جوونی مرد و حالا تنهام
usofzadeh.ir
«با من ازدواج کن، خیلی دوستت دارم.» او خندید: «اما تو هنوز کوچیکی.» اما فردایش رفتیم برای ثبتناممان برای تعیین تاریخ ازدواج.
جواد