بریدههایی از کتاب تو به اصفهان بازخواهی گشت
۴٫۱
(۲۷)
یکبار طاهر گفته بود تا قبل از چهلسالگی هر رشته موی سفید تازه که توی سرت، هر رشته ریش سفید جدید که توی صورتت پیدا میکنی، هول برت میدارد، میترسی. فکر میکنی داری به مرگ نزدیک میشوی. چهل سالت که تمام میشود، نه اینکه دیگر به مرگ فکر نکنی، نه... ولی هر کدام از این رشتههای سفید میشوند حبلالمتین. هر کدام میشوند یک رشتهٔ محکم و استوار. بس که ریشهشان محکم شده، بس که تاریخ پشتشان است؛ تاریخ یک انسان، که توی هر خبری، توی هر خطری میشود به یکیشان چنگ زد.
Atefe Rajabi
ما چه کردیم با زندگیمان؟ با عمرمان؟ عمر ما لابهلای خون و جنگ، لابهلای مرگ، رفت و رفت و رفت. عمر ما توی هزارتو گم شد. پیدا نشد. لابهلای تلخی و بیبهرگی. مدیر حراست گفت میفهمم جناب دکتر. شمیم سری به نشانهٔ تأسف تکان داد. به نشانهٔ تلخی، به نشانهٔ حرمان.
zeynab
تو به اصفهان بازخواهی گشت
آنسان که چوپان به درهها...
در سایهٔ سیمگون عصری آرام
تو به اصفهان بازخواهی گشت
ذهنت آزاد، فکرت رها
نرم در افقهایش جاری میشوی
گم میشوی در آبیهای شهر
در زیبایی میدانها
و نجوای موزون بازارها...
تپش قلبت را
و ضربان نبض زمان را از یاد خواهی برد...
چه سعادتمند خواهی بود، چه سعادتمند!
aida
بوقلمونصفت است سیاست. هر لحظه به یک رنگ است و زندگی مردم را هم همرنگ خودش میخواهد ــ گاهی سفید مثل کفن، گاهی سیاه مثل کلاغ، گاهی کبود مثل خونمردگی.
aida
«چه خوبه آدم تو چهلسالگی مادر داشته باشه...»
aida
نوشته بود: «باید عادت کنم به نوشتن خاطراتم، احوالاتم، خوب یا بد، بماند برای روزی که من نباشم و آنها که دوستم دارند، اگر دارند، نگاهی بیندازند به خط پژمردهٔ دختری که بیکسترین دختر دنیاست...»
aida
چه بلایی آوردهاند اینها سر ما و خودشان؟ روز خوش نباید ببیند این ملت؟
aida
گذشته نمیگذرد. راست میگفت طاهر
mahsa
همهٔ عمر دیر رسیدیم.
Melina
عمر ما توی انتظار رفت. انتظار چی؟
Melina
حجم
۲۶۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
حجم
۲۶۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
قیمت:
۶۲,۰۰۰
۳۱,۰۰۰۵۰%
تومان