بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تن تنهایی | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب تن تنهایی اثر سحر سخایی

بریده‌هایی از کتاب تن تنهایی

نویسنده:سحر سخایی
انتشارات:نشر چرخ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۹ رأی
۳٫۶
(۱۹)
«چه شود گر/ فکنی بر/ من مسکین نگهی/ تو مهی بر آسمانی و/ منم خاک رهی...»
mina
آدم‌ها از تکه‌تکه‌هایی ساخته شده‌اند که انگار محصول برخورد نسل‌هاست. از تکه‌هایی که از تن قرن‌ها جلو زده‌اند، جان سالم به دربرده‌اند و به امروز رسیده‌اند.
mina
کسی نمی‌داند که آدم‌ها راستی عوض می‌شوند یا هر چه هست مخلوط ژن‌ها و تن‌های یک زن و مرد است که در قالب کوچک‌تری به دنیا تقدیم می‌شود.
mina
آدم‌ها از جایی حوالی سی چهل‌سالگی است که با خودشان راحت می‌شوند.
mina
پدر اما دور از چشم همه، بی‌آن‌که تظاهر به غمی کند، آرام‌آرام پیر شد.
mina
بخشی از زندگی‌اش که در مواجهه با هر تلخی‌ای دویدن را بهترین کار ممکن می‌دید و عشق و دوست داشتنِ آدم‌ها آن‌قدر در روح کم‌سالش دفن شده بود که حتا قادر به گریستن هم نبود.
mina
آن‌که می‌میرد دیگر از ما نیست؛ بخشی از خاطرهٔ ماست. این واقعیتْ تلخ بود و شبیه هر تلخیِ دیگری، واقعی.
mina
دیگر مادرش را ندید. فاصله، تفسیر تازهٔ این عشق شد. و رضا تا روزی که زنده بود، کیفیت نگاه مادرش را، در چارچوب درِ زمستان‌زده و آب یخ‌کرده، فراموش نکرد.
mina
انگار مامان آن روز دردهایش را در شأن گریه کردن نمی‌دید
mina
. سبا از پسِ همه‌چیزِ این زندگی برمی‌آمد. شبیه دیوار بود، دیوار خیلی محکم و بتُنی می‌توانست جلوِ هر مهاجمی ایستادگی کند و تَرَک برندارد
mina

حجم

۱۴۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۹ صفحه

حجم

۱۴۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۵۹ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان